گر جمله شهر صورت و روی نکو بود
کو صورتی که این همه معنی درو بود
خرم دل بهشتی و خوش عالمی بهشت
گر در بهشت حور باین رنگ و بو بود
در سجده گاه بندگی تو چو آسمان
پیش تو بر زمین نهد آن را که رو بود
آن کو بر آستانه کویت مقیم نیست
چون کلب دربدر چو گدا کو بکو بود
خو کرده با وصال ترا ای فرشته خو
از خود بهجر دور کنی این چه خو بود
آن زلف بسته گر بگشایی و هر دمی
بر دوش افگنی سرش از پا فرو بود
بوی شراب عشق تو آید ز جان من
گر جسم خاک باشد و خاکش سبو بود
گفتم بسی و میل نکردی بسوی سیف
گل را چه میل بلبل بسیار گو بود
با عاشقان خویش جفاها کند بسی
«ناچار هرکه صاحب روی نکو بود»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت عشق و معشوق اشاره دارد. شاعر در ابتدای شعر به توصیف زیباییهای ظاهری و باطنی شهر و معشوق میپردازد و میگوید که اگر همه چیز زیبا باشد، به چه کار میآید در صورتی که معنی عمیقتری در آن وجود نداشته باشد. سپس به مقایسه بهشت واقعی و خیالی میپردازد و وجود عشق و معشوق را بالاتر از هر بهشتی میداند. او در ادامه به حالت بندگی و عشق به معشوق اشاره میکند و میگوید که کسی که در آستان عشق معشوق نیست، مانند گدا در کوچه و خیابان میماند. شاعر به عشق و اشتیاق خود به معشوق و تاثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید و در نهایت به درد و رنجی که عاشقان تحمل میکنند اشاره میکند، چرا که زیبایی واقعی متعلق به معشوق است.
هوش مصنوعی: اگر تمام شهر زیبا و خوشچهره باشد، پس کجاست آن چهرهای که این همه معنی و عمق در خود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشیدار بهشتی، و زندگی بهشتی است، اگر حوریها در بهشت به این رنگ و بو باشند.
هوش مصنوعی: در مکان عبادت و خدمت تو، همچون آسمان، زمین را در برابر خود قرار میدهد کسی که به تو روی میآورد.
هوش مصنوعی: کسی که در درِ تو حضور ندارد، مانند سگی آواره و گدا است که به هر سو سرگردان میشود.
هوش مصنوعی: عادت کردهام به بودن با تو ای فرشته، تو از خود دورم کنی. این چه عادت و احساس عجیبی است؟
هوش مصنوعی: اگر آن زلف سیاه را باز کنی و هر لحظه بر دوش خودت بیافکنی، سرش به زمین خواهد افتاد و از پا دور خواهد شد.
هوش مصنوعی: بوی عشق تو از وجود من به مشام میرسد حتی اگر جسم من از خاک باشد و خاک، ظرفی برای شراب باشد.
هوش مصنوعی: گفتم که بارها خواستم به سمت تو بیایم، اما تو هیچ میلی به من نداشتی. مانند بلبل که به گل علاقمند است، اما گل توجهی به او ندارد.
هوش مصنوعی: هرکس که چهره زیبا و دلربایی داشته باشد، باید از ظلم و جفاهایی که بر عاشقانش روا میدارد، به نوعی رنج بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناچار هر که صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار
کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود
نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی
[...]
صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود
کارش نکو بود اگرش جست و جو بود
واعظ، مکن مبالغه، ترسم که زهد ما
در راه عشق شیوه سنگ و سبو بود
آبم ز سر گذشت و دمی دست و پا زدم
[...]
آن راکه زخمی از دم شمشیر او بود
بی چشم زخم آب حیاتش به جو بود
آسودگی به خواب نبیند تمام عمر
آن را که خار پیرهن از آرزو بود
هرکس زجود پیر خرابات آگه است
[...]
تنها نه ترک بچه من تندخو بود
این خوی تند لازم روی نکو بود
بلبل زدرد تست گل آگه فغان مکن
آن به که کار عاشق بی گفتگو بود
با رنج باد بیزن وجور شکرفروش
[...]
دل زخمدار و طره او مشکبو بود
ناسور اگر دلم کند از بوی او بود
تا درکنار من بنشیند سهی قدی
از چشمه های چشم کنارم چو جو بود
شیرین تر است در برم از شکر ار چه یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.