دل عاشق رهین جان نبود
دادن جان بر او گران نبود
حال عاشق بگفت در ناید
سخن عشق را زبان نبود
هرکرا عشق سوخت همچون نار
زآب وآتش ورا زیان نبود
عاشق از مردن ایمنست ازآن
که ورا زندگی بجان نبود
گرچه نبود ازو جهان خالی
عاشق دوست در جهان نبود
خانه عاشقان بی مسکن
چون زمین زیر آسمان نبود
تو تعجب مکن که لاشی را
بجز از لامکان مکان نبود
عاشقان را زخود قیاس مکن
قرص خورشید همچونان نبود
تا زهستی تو ترا اثریست
این خبرها ترا عیان نبود
ابر چون از میانه برخیزد
آفتاب از کسی نهان نبود
ترک اغیار کن بیار برس
دیدن یار را مکان نبود
چونکه در مصر شد عزیز چه غم
یوسف ار با برادران نبود
سیف فرغانی این نمط اشعار
لایق فهم این وآن نبود
این سخن در درون نگه می دار
مغز بیرون استخوان نبود
جهد کن تا زنفس در سخنت
چون بر آب از قدم نشان نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این همه چیزها گران نبود
بچه باید که در میان نبود
رافضی را محلّ آن نبود
وانچه او ظن برد چنان نبود
هر که زی خویشتن گران آید
به بر دیگران گران نبود
وانکه گوید که من سبکروحم
زو گرانتر درین جهان نبود
از سبک روح راحت افزاید
[...]
سرخ گل شاه بوستان نبود
گر ز سرخی درو نشان نبود
آنچنان قتل را ضمان نبود
س ود محض است از آن ز ی ان نبود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.