رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵
... اگر بگیرم روزی من آستین تو را
اگرچه خامش مردم که شعر باید گفت
زبان من به روی گردد آفرین تو را
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا
وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۷ - دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
... ای فلک از حال دشمنانش همی خند
آخر شعر آن کنم که اول گفتم
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵ - عصا بیار که وقت عصا و انبان بود
... دلم خزانه پر گنج بود و گنج سخن
نشان نامه ما مهر و شعر عنوان بود
همیشه شاد و ندانستمی که غم چه بود
دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود
بسا دلا که به سان حریر کرده به شعر
از آن سپس که به کردار سنگ و سندان بود ...
... شد آن زمانه که او پیشکار میران بود
همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان است
همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان بود
شد آن زمانه که شعرش همه جهان بنوشت
شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹ - مادر می
... جز به سزاوار میر گفت ندانم
ورچه جریرم به شعر و طایی و حسان
مدح امیری که مدح زوست جهان را ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴
ای مج کنون تو شعر من از بر کن و بخوان
از من دل و سگالش از تو تن و روان ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۱
آن چیست بر آن طبق همی تابد
چون ملحم زیر شعر عنابی
ساقش به مثل چو ساعد حورا ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - شعر از سعید نفیسی بازسازی شده از روی برگردان عربی شعر رودکی
این ابیات از استاد سعید نفیسی است
استاد جمشید سروشیار در مقاله ای کیفیت انتساب اشتباه این شعر به رودکی را چنین نوشته اند اما کیفیت قضیه ازین قرار است که در یتیمة الدهر ثعالبیالجزء الرابعص 149 طبع محمد محی الدین عبد الحمیدذیل احول احمد بن مؤمل آمده است که وی دو بیت از اشعار رودکی را بدین دو بیت تازی ترجمه کرده است استاد فقید این قطعه را از یتیمهء الدهر به کتاب خویشاحوال و اشعار ابو عبد الله جعفر بن محمد رودکی سمرقندینقل فرموده و گفته است معلوم است که رودکی دو بیت شعر داشته است بدین مضمون شاید اصل آن دو بیت رودکیچنانکه به خاطر مسعود این اوراق گذشته استچنین بوده باشد
شگفت آنکه هیچ یک از کسانی که این دو بیت ترجمه نفیسی را از کتاب وی نقل کرده اند به توضیح صریح و آشکار آن مرحوم توجه ننموده و این قطعه را از رودکی پنداشته اند از این گروه اند شادروان استاد محمد معینمجموعه اشعار دهخداص 111براگینسکی رودکیآثار منظومص 110دکتر محمد جعفر محجوبسبک خراسانی در شعر فارسیص 121دکتر خلیل خطیب رهبررودکیص 46و دکتر محمد دبیرسیاقی پیشاهنگان شعر فارسیص 57
این جهان را نگر به چشم خرد ...
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹ - قصیده
... ابر شبیر زهرا روز محشر
مرا گوید ز چندین شعر شاهان
ز چندین عاشقانه شعر دلبر
به من ده تا بدارم یادگاری ...
... چو تعویذی فرو آویزم از بر
کم از شعری که سوی ما فرستی
نه ام اندر خور گفتار وز در
مگر خود شعر بر من برنزیبد
مگر خود نیستم ای دوست در خور ...
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - داستانِ دقیقی شاعر
... سخن گفتن خوب و طبع روان
به شعر آرم این نامه را گفت من
از او شادمان شد دل انجمن ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹
... پری روی گفت سپهبد شنود
سر شعر گلنار بگشاد زود
کمندی گشاد او ز سرو بلند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱
... پس آنگه بگفت ار ز من بشنوی
به شعر آری از دفتر پهلوی
همت گویم و هم پذیرم سپاس ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷
... سپیده چو از کوه سر برکشید
شب آن چادر شعر در سرکشید
چو خورشید تابان نهان کرد روی ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
... بگاه بسیجیدن مرگ می
چو پیراهن شعر باشد بدی
فسرده تن اندر میان گناه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸
... نهاده بسی ناسزا رنگ وبوی
هم از شعر پیراهن لاژورد
یکی سرخ مقناع و شلوار زرد ...
فردوسی » هجونامه (منتسب)
... فروزنده اخگر چون انگشت کرد
هر آن کس که شعر مرا کرد پست
نگیردش گردون گردنده دست ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۹
... چو خورشید زرین سپر برگرفت
شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
جهاندار بنشست بر تخت عاج ...
کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه
... دشت است یا ستبرق باغ است یا خورنق
یک با دگر مطابق چون شعر سعد و اسما
ابر آمد از بیابان چون طیلسان رهبان ...
کسایی » دیوان اشعار » شعر و غزل
ای آن که جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تنبل و ترفند ...