رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
... همه در گفتگو و او بیزار
همه پویندگان این راهند
همه جویندگان آن دیدار ...
... گر راستی است هرچه طلب می کنی تویی
وین راه دور نیست به غیر از بهانه ای
٭٭٭ ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۸ - اوحدی کرمانی
... تا دیده و دل خون نکنی پنجه سال
هرگز ندهند راهت از قال به حال
دل مغز حقیقت است تن پوست ببین ...
... اوحد در دل می زنی آخر دل کو
عمری است که راه می روی منزل کو
تا کی گویی ز خلوت و خلوتیان ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۲۷ - اسیری اصفهانی
... که می گفت با حسرت و سوز و درد
که عمری در این راه بشتافتم
نه رستم نه وارسته ام یافتم ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
... ٭٭٭
در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار ...
... گفتم ز چه در میکده جا کردی گفت
از میکده هم به سوی حق راهی هست
٭٭٭ ...
... قانع به خزف ز در عدنی
صد ملک ز بهر تو چشم به راه
ای یوسف مصر برآی از چاه ...
... خالی نشدی یک دم ز وبال
در راه خدا قدمی نزدی
بر لوح وفا رقمی نزدی ...
... بر اوجت اگر ببرد پستی
راهی ننمود اشاراتش
دل شاد نشد ز بشاراتش ...
... وز کاسه زهر دوا طلبی
در راه طریقت او روکن
با نان شریعت او خو کن
کان راه نه ریب درو نه شک است
وان نان نه شور و نه بی نمک است ...
... گر پای نهند به جای سر
در راه طلب ز ایشان بگذر
که نمی دانند ز شوق لقا ...
... علم چبود آنکه ره بنمایدت
زنگ گمراهی ز دل بزدایدت
أیها القلب الحزین المبتلا ...
... گرد گله توتیای چشم گرگ
کی بود در راه عشق آسودگی
سر به سر درد است و خون پالودگی
غیر ناکامی درین ره کام نیست
راه عشق است این ره حمام نیست
ای خوش آن کو رفت در حصن سکوت ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
... چه کار آید مرا کشف و کرامات
سلوک راه عشق ازخود رهاییست
نه قطع منزل و طی مقامات ...
... ٭٭٭
راهی است ز حق به خلق بس روشن و راست
راهی است ز خلق سوی حق بی کم و کاست
هرکس که از آن رهش رسانند رسید ...
... صلح مرگ از حیات بی زاریست
باشد ای کرده رو به راه طلب
نیم عمر تو روز و نیمی شب ...
... قصد شبگیر کن که بی شبگیر
نیست این راه انقطاع پذیر
ان لله منزل البرکات ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
... که بی عشق و بی درد و بی سوز و آه
نیابی نیابی تو پایان راه
تو دربند خویش و گرفتار خویش ...
... جمله فرو ریز بر یار خود
آه مکن راه مجو نزد دوست
نغز نشین مغز ببین زیر پوست ...
... هم خانه و یار مقبلان باش
همراه و رفیق بی دلان باش
با هرچه یکی شوی همانی ...
... نی وصل بماند و نه هجران
این منزل و راه مرد باشد
مردی که ز خویش فرد باشد ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
... گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست
ای بسا کس را که صورت راه زد
قصد صورت کرد و بر الله زد ...
... کهربا عاشق به شکل بی نیاز
گاه می کوشد در آن راه دراز
قرب نی بالا و پستی رفتن است ...
... این انا هو بود در سر ای فضول
زاتحاد نور نز راه حلول
ای خدا آن کن که آنت می سزد ...
... انت کالریح ونحن کالغبار
یختفی الریح وغبراه جهار
جنبش ما هر دمی خود اشهد است ...
... زان که بی تو گشته ام از جان ملول
ای رفیقان راه ها را بست یار
آهوی لنگیم و او شیر شکار ...
... کیست آن کس که بگوید لایجوز
انت وجهی لاعجب إنلا اراه
غایة القرب حجاب الاشتباه ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۷ - حسینی هروی نَوَّرَ اللّهُ مَرقَدَهُ
... اندیشه ما خیال بازی است
حرفی که رود ز راه تقلید
خرسندی طبع دان نه توحید ...
... غره نشوی به حق شناسی
مشکل بود ای غریب گمراه
گند بغل و ندیمی شاه ...
... گفتا نی ام از حقیقت آگاه
لیکن همه در تو بینم این راه
تحقیق تو چیست بی تو بودن ...
... جز وحدت معنوی نبیند
در راه تو ای غریب دلتنگ
بیرون ز تو نیست هیچ فرسنگ ...
... تا در نظرت امید و بیم است
راهت نه صراط مستقیم است
عمری سر و پا برهنه رفتی ...
... اول قدمش دل سلیم است
نزدیک کسی که راه بین است
نفرین خلایق آفرین است ...
... ای پرده نشین این گذرگاه
بی عشق به سر نمی رسد راه
اول قدمی که عشق دارد ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۰ - حزین لاهیجی قُدِّسَ روحه
اصلش از لاهیجان رشت و نامش شیخ محمدعلی و از متأخرین است در اواخر دولت صفویه ظهور نموده و صاحب کمالات صوری و معنوی بوده و خطوط را نیکو رقم می نمود آذربایجان و خراسان و عراق و فارس را سیاحت کرده و از راه لارستان و بندر عباسی روی به هندوستان آورد در دهلی توطن گزید و معروف اهالی آن بلاد گردید اعاظم آن بلد را مراد و طلاب را محل اعتماد و جمعی را به خدمتش اعتقاد به هم رسیده دیوانش ملاحظه و این ابیاتش منتخب شد
منغزلیاته ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۱ - حسین کاشی رحمة اللّه علیه
... کز نور جمع ظلمت فرقت شود هبا
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست
هان نفی کن بلای وجود خودت به لا
عشقست پیشوای تو در راه بی خودی
پس واگریز از خودی و جوی پیشوا ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۵ - خواجوی کرمانی علیه الرحمه
... بار ما شیشه و گریوه بلند
خر ما لنگ و راه ناهموار
تاکی از گردش شهور و سنین ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۸ - خاطری کاشانی علیه الرحمه
... هر غمزه که خون ما خورد مرهم دل
هر عشوه که راه ما زند هادی ماست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۹ - داعی شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
... که مرشد دل من شاه نعمت الله شد
شیخ ابواسحق بهرامی و سلطان سید احمد کبیر را در منظومات خویش ستوده ونیز شیخ حدیث وی شیخ احمد معروف به ابن الحجر بوده غرض عربیا و فارسیا نظما و نثرا تألیفات و تصنیفات پرداخته کلیات آن جناب دیده شد از پنجاه هزار بیت متجاوز است در سنه ۸۶۰ که از مدت عمرش پنجاه و پنج سال گذشته بود به جمع آن رخصت داد غزلیاتش سه دیوان است قدسیات واردات صادرات شش مثنوی دارد که آن را سته گویند بدین موجب مثنوی مشاهدمثنوی گنج روانمثنوی چهل صباحمثنوی چهارچمنمثنوی چشمه زندگانی مثنوی عشق نامه شرح بر گلشن راز نگاشته موسوم است به نسایم گلشن شرحی هم به خواهش سید ابوالوفاء مرید خود که قبرش در خارج شیراز است بر مثنوی مولوی نوشته به غیر این ها رسالات بسیار دارد که اسامی بعضی از آنها چنین است رساله خیرالزاد عربیا و فارسیا کتاب محاضر السیر فی احوال خیر البشر نظما و نثرا رساله بیان عیان فی الحقایق رساله جواهر الکنوز در شرح رباعیات سعدالدین حموی رساله نظام و سرانجام مشتمل بر ده جام رساله ثمرة الجیب عربیا رساله قلب و روح عربیا رساله مرآة الوجود فارسیا رساله چهار مطلب رساله الفواید فی نقل العقاید رساله اشارة الثقال رساله ترجمة الاخبار العلویة اسوة الکسوة معرفة النفس تلویحات الحرمیه سلوة القلوب رساله الشد متعلقة بالعد مبنی بر دوازده فصل در طریقت مراشد الرموز لطایف راه روشن کلمات باقیه و رساله کمیلیه دیباچه جمال و کمال تحریر الوجود المطلق ترجمه رسالهمحی الدین رساله لمعه رساله فی المعنی المحبه تحفة المشتاق کشف المراتب اصطلاحات در البحر فی معنی بیت العطار رساله اوراد تاج نامه شجریه رساله قلهاتیه رساله طراز الایاله رساله رضاییه رساله ولایة چون دیوان آن جناب کمیاب و رسالاتش بی حساب و ذکرش در کمتر کتاب بود اسامی آنها را قلمی نمود مدت عمر آن جناب زیاده از پنجاه و هفت سال در سنه ۸۶۷ وفات یافت مزارش در خارج شیراز و زیارت گاه اهل نیاز است و از اشعار اوست
منقصاید ...
... ٭٭٭
سر شد و راه خرابات به پایان نرسید
آری این راه ره بی سر و بی پایانست
عشق دردی است به نزدیک طبیبان لیکن ...
... آیینه صاف کن که ببینی جمال او
بی عشق هر که گفت که این راه ممکن است
بر ما نه لازم است شنیدن محال او ...
... از طلب خویش کس آگاه نیست
ورنه که جوینده آن راه نیست
در طلب هر چه به سر می بری ...
... هست یکی قطره و موج و حباب
راه یکی ره رو و منزل یکی
خانه یکی دوست یکی دل یکی ...
... روی دل خویش در خدا کن
گر راه خدای می نوردی
بگذار طریق هرزه گردی ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۶۱ - رضی الدین نیشابوری قُدِّسَ سِرُّه
... رباعی
در راه غم تو چند پویم آخر
رخساره به اشک چند شویم آخر ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۶۵ - رضی آرتیمانی قُدِّسَ سِرُّه
اسم شریفش میرزا محمد رضی از سادات رفیع الدرجات آرتیمان منمحال توسرکان منتوابع همدان سیدی است صاحب ذوق و حال و عارفی باافضال در معارف الهیه مسلم افاق و در مدارج حقانیه درعالم طاق معاصر شاه عباس ماضی صفوی و والد میرزا ابراهیم متخلص به ادهم است که از شعراست یک هزار بیت دیوان دارند تیمنا و تبرکا برخی از اشعارش نوشته می شود
منقصایده فی المواجید ...
... مشربم ننگ و عشق شورانگیز
مرکبم لنگ و راه ناهموار
ای که در عشق دم زنی به دروغ ...
... کوی عشق است این و در وی صدبلا
راه عشق است این و در وی صد خطر
آسمان اینجا ببوسد آستان ...
... ٭٭٭
از دوری راه تا به کی آه کنی
از رهرو و رهزن طلب راه کنی
یارب چه شود که بر سر هستی خود ...
... به عقل آفرینان دیوانه ات
به میخانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۶۸ - زرکوب تبریزی قُدِّسَ سِرُّه
... او میان مؤمنان دیندار باد
هرکه خاری می نهد در راه ما
خار ما در راه او گلزار باد
هر که چاهی می کند در راه ما
چاه ما در راه او هموار باد
هرکه ملک و مال ما را حاسد است ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۱ - زین الدّین تایبادی نَوَّرَ اللّهُ روحه
والی ملک ولایت هادی راه هدایت در زمان ملوک کرت بوده امیر تیمور صاحبقران به وی ارادت داشته و در توزک تیموری که آن کتابی است به لغت توری امیر مذکور برخی از حالات وی را نگاشته در سنه ۷۹۱ وفات یافت این رباعی را به ملک غیاث الدین نوشته
افراز ملوک را نشیب است بترس ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۳ - سلطان ولد رومی قُدِّسَ سِرُّه
اسم شریف آن جناب بهاءالدین محمد خلف الصدق حضرت مولانا جلال الدین محمد مولوی معنوی صاحب کتاب مثنوی است و به سلطان ولد مشهور است فاضل و کامل و بالغ و عاقل بود چنانکه وقتی مولانا وی را به دمشق به استدعای حضور شیخ شمس الدین تبریزی فرستاد چندانکه شمس به وی اصرار فرمود که سوارشو وی قبول ننمودو تمامی راه پیاده در رکاب شمس الدین راه می پیمود شمس به مولوی گفت ما سری داشتیم و سری در راه تو سر خود را به یک پسرت دادیم و سر خود را به پسر دیگرت دادیم چنانکه عاقبت در دست علاء الدین محمد فرزند ناخلف مولوی به سعادت شهادت رسید بالجمله مولانا بهاءالدین از محققین و عارفین بود به غیر خاتمه دفتر ششم مثنوی اشعار در حالات و مقامات مولوی گفته تیمنا و تبرکا یک رباعی و چند بیتی از مثنوی اش نوشته شد
خلق را حق چو ساخت در ظلمت ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۵ - سحابی استرابادی قُدِّسَ سِرُّه
... این کار حوالتی نه علم و عملی است
چون گنج که تا که را به او راه افتاد
٭٭٭ ...
... ٭٭٭
در راه خدا نه جان نه تن می بینم
هرچیز نه او خیال ظن می بینم
دورند تمام خلق عالم از راه
گر راه چنین است که من می بینم
٭٭٭ ...
... ای دم زده از داغ وفا لاله صفت
پیراهن چاک چاک خونین تو کو
٭٭٭ ...
... مپسند که بنده مرادی باشی
گر راه بدو بری همه جان گردی
ور درمانی به خود جمادی باشی ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۶ - سرمد کاشی قُدِّسَ سِرُّه
عاشقی است جانباز و عارفی است خانه برانداز دیوانه ای است مجذوب و فرزانه ای است محبوب و رندی است بی باک و مستی است چالاک شیوه اش مخموری و مشربش منصوری نامش سعیدا و از زمره سعد از طایفه عرفا و از فرقه شهدا نخست موسوی کیش و انجام محمدی مذهب ابتدا حکیم سیرت و انتها فقیر مشرب از مذهب کلیمی به اسلام رجوع و به صورت آن نیز قناعت نکرده بر طریقه طریقت قدم زده و جمعی از ارباب حال و اصحاب کمال را دیده و به خدمت علماء و حکماء و عرفا رسیده صاحب دبستان نوشته که حکمیات رادر خدمت حکمای ایران مانند جناب میرفندرسکی و صدرالمتألهین قدس سره خوانده غرض بالاخره در بند صورت مجذوب مطلق گردیده اموال و اثقال خود را به تاراج داد و سروپا برهنه سر در بیابانها نهاد پس از مدتی به دهلی افتاد و محمد دارا شکوه دم از اخلاص کیشی او می زد و قاضی قوی قاضی آن شهر را به سرمد کینه به هم رسید در تلو این حال برادر کهتر داراشکوه بر سریر سلطنت جلوس نمود چون با سرمد سابقه عداوتی داشت با قاضی قوی در ایذای وی موافقت کرد قاضی عریانی سرمد را بهانه کرده گفت ترا با وجود ذوق و حال و فضل و کمال مکشوف العورة بودن از چه راه است سرمد چون مقصود وی را می دانست گفت شیطان قوی است قاضی قوی از این قول متغیر شد و سرمد این رباعی را بدیهة گفته
خوش بالایی کرده چنین پست مرا ...