اوحدی » جام جم » بخش ۴۲ - در شرایط عمارت کردن
... قرض جوید درم دریغ مدار
به یتیمان کوچه میکن چشم
بیوگان را سخن مگوی به خشم ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۰ - در ستایش اهل رضا و خرسندی
... به دلی زنده و تنی مرده
رخت در کوچه ابد برده
با چنان دیده تر و لب خشک ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۸ - در معنی سماع
... زانکه هست این روش زنان را نیز
بر سر کوچه کودکان را نیز
مپسند این سماع در دانش ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۵ - در شرح حال اهل زرق و تلبیس
... روی در روی ننگ و نام کند
از در و کوچه اقچه وام کند
درمی چند را بلاو دهد ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۶ - در منع تقلید
... در هر کس زدن ز بیزوریست
من درین کوچه خانه ای دارم
هم ازین دام و دانه ای دارم ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴۶
... بتکبر مرو و شوخی و شنگی مفروش
کین سر کوچه صاحبنظرانست ایدل
در همه کار پس و پیش نگهدار از آنک ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٨
... رفتمی از پی ارچه رهگذرش
بر سر کوچه اجل بودی
وینزمان همچو عهد پیشین است ...
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
... هر طرف صد هزار پشته شده
کوچه عشق بس خطر دارد
گو میا هر که فکر سر دارد ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۵۸ - مناظره کردن سام با پریدخت
... چو کردی به هیچم به خاکم مده
مران چون به یک کوچه از در مرا
مدار از سگ کوچه کمتر مرا
نکردم رخ از خاک کوی تو پاک ...
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
... دل پر خون بسی بدست آید
زانک قصاب کوچه دلداریست
نخرد پر خون بسی بدست آید
زانک قصاب کوچه دلداریست
نخرد هیچکس دلی بجوی ...
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۳
... چون بمیرم بدر میکده تابوت مرا
مگذرانید بدان کوچه که هشیارانند
آنک در حلقه ی زلفش دل ما در بندست ...
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲
... پیر ما شارع مسجد بگذاشت
راه بر کوچه ترسا انداخت
عمر در میکده سلمان گم کرد ...
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان اویس
... حلالروز عیدست و درو روزه حرام است حرام
بر سر کوچه خمار به شهر شوال
خانه ای گیر که بستند در شهر صیام ...
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹
... گرت به دیر مغان ره دهند از آن مگذر
قدم بنه که در آن کوچه آشنایی هست
فراغ از دل درویش جو که مستغنی است ...
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳
... پیر میخانه ام از خانه برون کرد مگر
ننگ دارد که در آن کوچه گدایی باشد
چه کند گر نکشد محنت و خواری چو عبید ...
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳
... سگ کوی رندان آزاده ایم
در آن کوچه ما را سرایی بده
بلاییست این نفس کافر عبید ...
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - در شکایت از قرض گوید
... در شهر قرض دارم واندر محله قرض
در کوچه قرض دارم واندر سرای قرض
از صبح تا به شام در اندیشه مانده ام ...
عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲
در کوچه فقر گوشه ای حاصل کن
وز کشت حیات خوشه ای حاصل کن ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
... اگرچه بار بسیارم به دل هست
جهان در کوچه ی عشقش خزیدست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸
... گفتم که بار هست سگان را به کوی تو
ما را چرا به کوچه ی وصل تو بار نیست
گفتی برو صداع مده پیش از این مرا ...