گنجور

 
۱۱۵۶۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۴ - فدایی لاهیجانی

 

... کافر من و بت پرست من ترسا من

این ها من و صد بار بتر زین ها من

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۶ - فیّاض لاهیجی

 

... لیک رندی که کشد سرزنش دار کم است

قسمت ما زین چمن بار تعلق بود و بس

سرو را نازم که آزاد آمد و آزاد رفت ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۳

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۸۵ - کمال اصفهانی

 

... بنگر که تا تو آمده ای چند کس برفت

آخر یکی ز رفتنشان اعتبار گیر

روزی سه چار اگر اجلت مهلتی دهد ...

... خواهی که عیش خوش بودت کار برمراد

با نیستی بساز و کم کار و بار گیر

چه داری ای دل از این منزل ستم برخیز

چو شیر مردان از زیر بار غم برخیز

گذشت روز جوانی هنوز در خوابی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۵

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۵ - هلالی جغتائی

 

با سلطان حسین میرزای بایقرا و امیر بی نظیر علی شیرنوایی معاصر بوده اول بار که به مجلس امیرعلی شیر بار یافت از خواندن این مطلع محترم شد

چنان ازپا فکند امروزم ازرفتار وقامت هم ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۶

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶ - ایاز طالش

 

... نبود عجب اگر دل بی خود کشد فغان را

با بار هجر جانان کو طاقت آسمان را

بی نام وبی نشان شو تا زو نشان بیابی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۷

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۲ - رضاعلی شاه دکنی

 

از اماجد سادات رفیع الدرجات و از اکابر اولیای کثیرالبرکات بوده نسبت طریقت و ارادت به جناب شیخ شمس الدین دکنی از مشایخ سلسله علیه نعمة اللهیه درست کرده معبدش در حوالی شهر بوده و هفته ای یک بار به شهر توجه نموده در منبر و مسجد به اظهار فضایل ایمه اطهار می پرداخته غرض کرامت بسیار از وی نقل کرده اند و جناب سید معصوم علی شاه دکنی از خلفای او است که به ایران آمده و ترویج طریقه نعمت اللهی کرده گویند در واقعه از امام ثامن ضامن مأمور شده که او را روانه ایران نماید و نمود و بنابر اظهار تشیع در طریقه ایشان هر کسی را نامی که مشتمل بر نام حضرت امیرالمؤمنین علیؑباشد جایز است مانند معصوم علی شاه و فیض علی شاه و نورعلی شاه و مظفر علی شاه و قس علیهذا بالجمله جناب سید از اعاظم عرفای متأخرین است و یک صد و چهل سال عمر یافته بعضی از معاصرین به خدمت او رسیده اند و بزرگواری او را فهمیده اند این رباعی از اوست

رباعی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۸

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه

 

اسمش میرزا عباس الشهیر به حاجی میرزا آقاسی خلف الصدق جناب میرزا مسلم ایروانی بوده و مراتب علمی را در بدو شباب در خدمت جناب حقایق مآب شیخ کامل و عالم عامل فخرالدین عبدالصمد همدانی قدس سره العزیز تحصیل کرده مدت ها در عتبات عالیات عرش درجات به تحصیل علم و حال اشتغال داشته مولانای مذکور او را از شهادت خود در قضیه طایفه وهابی اخبار فرموده بعد از شهادت مولانا آن جناب عیال آن شیخ سعید شهید را به همدان آورده و خود به آذربایجان که موطن اصلی ایشان بوده رفته اند در آن سنوات به واسطه فضل و کمال و علم و حال امیرزادگان آذربایجان و فرزندان نواب نایب السلطنه عباس میرزا مایل به تلمذ در نزد آن جناب شده اند نواب امیرزاده اعظم محمد میرزا نیز به آن جناب میلی و محبتی حاصل کرده که به ارادت رسیده و همانا آن جناب مژده سلطنتی به آن حضرت داده بعد از رحلت نواب نایب السلطنه به مرتبه ولایت عهد ونیابت سلطنت رسیدند و چون خاقان صاحبقران فتحعلی شاه متخلص به خاقان عالم فانی را بدرود گفتند حضرت نایب السلطنه و ولیعهد محمد میرزا به حکم ولایت عهد ووراثت رتبه سلطنت ایران ارتقا یافتند لهذا مزید حسن ظن و ارادت گردیده جناب ایشان را به صدارت و وزارت خاصه خود تکلیف فرمودند بالکلیه زمام ملک و مملکت را در کف کفایت آن جناب نهاده تفویض امور نمودند لهذا مدت چهارده سال که ایام ملک سلطان گیتی ستان مغفور بود استقلالا به رتق و فتق امورات ملکی پرداختند بعد از رحلت آن پادشاه جمجاه و اختلاف امرای درگاه به عتبات عالیات رفته ساکن شدند و در سنه ۱۲۶۵ هزار و دویست و شصت و پنج به حکم تقدیر وصیت کرده در شب جمعه عشرثانی رمضان المبارک بی مرضی شدید رحلت کردند و به جوار رحمت ایزدی پیوست

رحمة الله علیه فی الواقع در علوم تبحری و تتبعی کامل داشتند در معقولات و منقولات و معارف و حقایق رسالات پرداختند و کتب مفیده ساختند باعث آبادی املاک و اراضی وعمارات و حدایق و بساتین بسیار چنانکه زیاده از کروری بهای املاک متعلقه به آن جناب بوده و مقصود آبادی بلاد و ترفیه حال عباد همی بودی در بذل و کرم کمال علو طبع داشتی بخشش های بی اندازه کردی و جمعی از دولت او منتفع شدند و صاحب مناصب عالیه و ضیاع و عقار متوالیه آمدند اگرچه اشرار از بیم سخط و دشنام وی در شرار خوف سوختندی ولی کینه و جور را در خاطر او راه نبودی فی الحقیقة مردی دیندار و خداپرست و پاک و مقدس و مؤمن و متقی و نیک اعتقاد بودی و با اینکه سال ها در امر خطیر پیشکاری سلطان ایران مجبور و مأمور بود به قدر امکان به ایذا و اذیت احدی و قتل نفس ضعیفی رضا ندادی ارباب صنایع بسیاری را تربیت کرده و اسباب و آلات جهاد و جنگ از قبیل توپ و تفنگ بسیاری در ایران آماده ساخته و قورخانه عظیمی پرداخته که به ملاحظه تقویت دولت اسلام کثیر الفایده و کثیر الثواب خواهد بود با اشغال بزرگ دولتی گاهی به صحبت شعرا و عرفا میل می نموده و احیانا گاهی به نظم عربی و فارسی مبادرت می فرموده اشعار متفرقه بسیار داشته اند و منه ...

... ای دل ترا که کار نه کفر و نه دین بود

رو بار عشق کش که سزای تو این بود

بدین زاری نبیند تا مرا کی منفعل گردد ...

... پارسی گو گرچه گل خندان بود

ژاله بر وی بهتر از باران بود

رباعی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۹

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۵ - کامل خراسانی

 

... دستی به دلم رسان که رفتم از دست

تا بتوانی به جان بکش بار دلی

می کوش که تا دلت شود یار دلی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۷۰

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

... الق سمع الروح والقلب الشهید

ذات حق را به اعتبار صرف ذات

عاریا منکل الأسماء والصفات ...

... باطن و ظاهر علی و احمد است

اعتبارات عقول است این دویی

ورنه اینجا نیست مایی و تویی ...

... مطلق از تقیید ما و تو بود

هو عبارت آمد از اطلاق ذات

آن تعینهاش اسما و صفات ...

... اسم باشد لفظ ذات و لفظ هو

آن عبارت این اشارت سوی او

هو تعالتذاته منکل اسم ...

... یا علی زدنا بیانا کی اجیب

بار دیگر شاه فیاض النعم

در جوابش گفت از روی کرم ...

... نیست این پیکر مخروطی جسمانی دل

بلکه این بارگه و حضرت دل سلطانست

دل یکی سر الهی و دم رحمانی است ...

... راهی است سوی کوی تو چون موی توای محتشم

باریک و تاریک و سیه طولانی و پرپیچ و خم

بسیار در وی عقده ها چون عقده های توبه تو ...

... دم از مردی زدی چون همتش آبای علوی او

ز باران امهات آسا همه حیض و نفاس استی

الا یا ایها المدثر و قمیا نذیر الله ...

... مفتی صد تو حجب قشری خالی ز لب

حامل ثقل کتب چون خرکی بارکش

سینه شده صیقلی هم و غمش منجلی ...

... منوافقنا استخلص منخالفنا استغرق

ره روان ره حق بارکش و مست چو لوک

ما درین ره همه را قافله سالار سلوک ...

... یدالله جلوه گر شد ز آستینی

باران با لطافت بارید بر گلستان

هم ورد یافت وردی هم خار یافت خاری

در لطف طبع باران کی می کند تفاوت

کز گل گرفت عزت وز خار دید خواری ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۷۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه

 

وهو زبدة الفصحاء المعاصرین آقا سید حسین سیدی عزیز القدر و عالمی متشرح الصدر از اهل اصفهان بهشت نشان بود و مراتب علمی را در خدمت علمای معاصرین اکتساب نمود از آغاز شباب پا در دایره اهل سخن نهاد وبدین واسطه به دربار خلافت مدار شاهنشاه صاحبقران و دارای معدلت نشان مغفور شتافت و به سبب اجتهاد در فنون شاعری مجتهد الشعرا لقب یافت به تشریف و منشور سلطانی سرافراز شد سالها در آن درگاه عرش اشتباه داد سخن داد و قفل بیان از در گنجینه زبان گشاد قصاید فصیحه و غزلیات ملیحه از مخزن خاطر شریف بیرون آورد و مشمول عنایات بی غایات خسروانه گردید و هم در عهد شباب در سنه ۱۲۲۵ به روضه رضوان خرامید غرض سیدی عالی گهر و شاعری ستوده سیر به حسن خلق و حسن صورت محبوب القلوب خواص و عوام بود و در طرز سخن فنی مرغوب تتبع نمود قصایدش مطبوع اهل آفاق وغزلیاتش نقل مجلس عشاق پنج هزار بیت دیوان دارد مثنوی به سیاق تحفة العراقین و املح از آن فرموده است از اوست

در توحید و تحمید ایزد تعالی گوید ...

... باز از همه به حدیث عشق است

صد بار اگر شنیده باشی

من مثنویاته فی صفة العشق والحسن ...

... گر عشق نه ای چرا چنینی

آنجا که زنند بارگاهت

عجز است مقیم پیشگاهت ...

... از نوش که دیده نیش خیزد

هر نخل که از تو بارور شد

هجرش برگ و غمش ثمر شد ...

... خاصه اگر آن بود طرب خیز

از خاک چه کم شود غباری

برخیزد اگر ز رهگذاری ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۷۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

... منقصایده فی الحقیقة

هوابادوهوس باران طمع خاک و خطر خضرا

در این گلشن زهی نادان که بند دل گشایدپا ...

... آخر ای کشت دل گیاه بروی

آخر ای ابر دیده قطره ببار

آخر ای نفس یک نفس بشکیب ...

... در خور خود تابشی از پرتو خور داشتند

انبساطات وجود از اعتبارات حدود

همچو ظل در قرب و بعد مهر انور داشتند

ور بگویی ز اعتباری کی اثر آمد پدید

گویم این آثار هم اوهام مظهر داشتند ...

... به دیگری ندهم دل که خوار کرده تست

که هرکه خوار تو شد دارد اعتبار دگر

نیست چون یک شاهد اندر بزم و هر سو بنگری ...

... بخر ای خواجه ببین تا چه هنرها داریم

بار بگذار و گرانی بنه ای دل که به راه

گر سبک بار نباشیم خطرها داریم

گفتم به ترک هستی و رستم ز عقل و هوش ...

... چه بود از سر به صحرا برنهادن

اگر سر می نهی باری به پایی

دست بر کاری زدن بی حاصلی است ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۷۳

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۰ - نادری کازرونی

 

اسم شریف آن جناب حاجی میرزا محمد ابراهیم عاشقی است عارف و فاضلی است حکیم به انواع کمالات صوری و معنوی آراسته و از نقایص و رذایل صفات انسانی پیراسته مدتهای مدیده به اتفاق والد ماجد در عتبات عالیات عرش درجات در تحصیل علوم متداوله کوشش نموده و وجود محمود خود را مجموعه کمالات ظاهری و باطنی فرموده در حکمت عقلی سینه اش مخزن اشراق و در حکمت طبیعی وجودش معروف آفاق از مبادی شباب به صحبت اصحاب حال راغب و معاشرت و مجالست ارباب کمال را طالب بسیاری از اهل سلوک و معرفت را ملاقات کرده و در تزکیه و تصفیه قلب وقالب روزگاری به سر آورده اجداد کبارش از سادات عالی درجات و حاوی کمالات ودر کازرون توطن داشته و در آن بلده نظر مراعات و الطاف گماشته عمش در زمان سلاطین زندیه حکیم باشی بوده و به حسب اسم و رسم دم مسیحی در معالجات ظاهر می نموده و جناب معزی الیه نیز اقتباس علوم حکمت طبیعی از وی نموده و مدتهای مدید در آن بلد به نظم ونسق مزارعات منسوبه به خود توجه می نموده پس مسافرت هندوستان گزیده و ارباب کمال آن کشور را دیده و دیگرباره به ایران مراجعت و در شیراز در کمال منزلت و اعزاز متوطن و اخلاص و ارادت به خدمت جناب عارف مجرد و شیخ موحد الحاج میرزا ابوالقاسم شیرازی نورالله روحه ورزیده و از همت آن جناب به درجات عالیه توحید و معرفت رسیده غرض حکیمی است واقف و سالکی است عارف رندی است خانه برانداز و عاشقی است پرنیاز

طبعش به محبت اهل کمال و جمال مایل و گرد تعلقات دنیوی از ذیل همت بلندش زایل مدتهاست که صحبتش دست داده و ابواب معاشرت و ملاطفت با فقیر گشاده و الآن کماکان آن جناب را در فنون نظم نیز طبعی است سریع الخیال و قادر و اشعار بسیار از هر مقوله ازوی صادر قصاید و غزلیات و ترجیعات بسیار دارد و اکنون مدتی است که طریق مثنوی گویی را به پای بلاغت می سپارد و نظر به عدم مبالات در جمع و ضبط خیالات بسیاری از افکار ابکارش مفقود گشته وجمعی که باقی مانده نیز هنوز به ترتیب ننوشته جنابش را مثنویات متعدده است بعضی تمام و برخی بی انجام منجمله مثنوی موسوم به گلستان خلیل و مثنوی موسومه به مشرق الاشراق و مثنوی موسوم به انفس و آفاق و مثنوی موسوم به منهج العشاق و مثنوی موسوم به شایق و مشتاق و مثنوی موسوم به چهل صباح و تیمنا و تبرکا از اشعار و مثنویاتش برخی نوشته شد ...

... کان حقایق وان صور کش هست سر

بارزش گردد ز رحمت مستمر

عقل اول آن حقایق را محیط ...

... حبذا از آن غراب مستطاب

معنی روحانی از باری بود

در جمیع ماسوا ساری بود ...

... جذبه لطف ازل از تیره خاک

بار دادت در جهان جان پاک

محرم اسرار حی لا یموت ...

... مظاهر همه آینه حق بود

بجز حق مطلق همه اعتبار

ز ذرات تابنده خورشید یار

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۷۴

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی

 

... در مقام جمع قرآن آمده

یک کتاب است و عباراتش بسی

یک خطاب است و اشارتش بسی ...

... گرچه جز معبود ازو مقصود نیست

او مقدس از عبارات تو است

بس منزه از اشارات تو است

از عبارت کی توان معبود یافت

از اشارت کی توان مقصود یافت ...

... نور جاذب می رسد هشیار شو

رخ فرو شو از غبار خفتگی

وز سرت بیرون کن این آشفتگی ...

... عالمی زیر و زبر کردیم ما

بار افکندیم در هر منزلی

پس سبک ز آنجا گذر کردیم ما ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۷۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش محمّد شاه

 

... مدعیانش طمع کنند به حلوا

حاجب بار ملوک اگر نکند منع

خوان شهان مفلسان برند به یغما ...

قاآنی
 
۱۱۵۷۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح نواب شاهزاده علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه گوید

 

... از برگ شقایق ابر فروردین

آویخته قطره های باران را

گویی کوه از شقایق رنگین ...

... از پلک دو چشم موی مژگان را

صد بار به سینه دست مالیدم

بر سینه نیافتم دو پستان را ...

قاآنی
 
۱۱۵۷۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در مدح سلالة‌السادت میرزا سلیمان

 

... دهد به مدح تو زیور عروس دیوان را

که تا به روز قیامت بزرگ بار خدای

ز وی دریغ ندارد عطا و احسان را

قاآنی
 
۱۱۵۷۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدح ابوالمظفر محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه

 

... به زلفکان سیاهت به جای مشک و عبیر

چه بینم این همه گرد و غبار میدان را

از ین قبل که به بر بینمت سلیح نبرد ...

... بسان برق که بشکافد ابر نیسان را

تبارک الله از آن خنگ کوه کوهه تو

که بر نطاق نهم چرخ سوده کوهان را

پیش ز پویه دهانش زکف تنش ز عرق

نمونه ایست عجب باد و برف وباران را

گمان بری که معلق نموده اند به سحر ...

... چه باشد این دو سه مه تا تو نظم کار دهی

ببنده بار دهی خاکبوس خاقان را

مرا مگو چو ترا نیست سازو برگ سفر ...

قاآنی
 
۱۱۵۷۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در ستایش ملکزادۀ بی‌نظیر شهزاده اردشیر فرماید

 

... ارجوکزین سپس دهدم فیض عام تو

دینار بار بار و زر و سیم من منا

نی نی هزار شکرکه ازکودکی هگرز ...

قاآنی
 
۱۱۵۸۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح خاتم انبیا صلی‌الله علیه و آله

 

... حاصلش یعنی لدواللموت وابنوا للخراب

درنمانم زین سپس در کار و بار خویشتن

عرضه دارم حال خود را بر جناب مستطاب ...

قاآنی
 
 
۱
۵۷۷
۵۷۸
۵۷۹
۵۸۰
۵۸۱
۶۵۵