بخش ۴۵ - کامل خراسانی
اسم شریفش ملامحمد اسماعیل و اصلش از قریهٔ ارغد بوده و سالها تحصیل کمالات نموده، به صحبت اکابر دین مبین و ناهجان مناهج یقین رسیده و طریقهٔ مشایخ سلسلهٔ علیّهٔ ذهبیّهٔ کبرویه را برگزید و در کمالات نفسانی و روحانی مرتبهٔ عالی یافته و ارادت به جناب سید عالم شاه هندی که از فحول فضلا و علما و عرفای عهد بوده داشته است و به صحبت جناب سید قطب الدین نیریزی فارسی و آقا محمد هاشم خلیفهٔ او و آقا محمد کازرونی نیز رسیده به مرتبهٔ کمال ترقی نموده۸ و در نظم وجدی تخلص میفرموده و در سنهٔ]۱۲۳۲[رایت سفر آخرت برافراشته. گاهی به طریق مثنوی طبع آزمایی میفرموده. مثنوی مختصری از او دیده شد و این چند بیت از آن گزیده شده:
منتخب مثنوی اوست
آتش عشق از درون شد شعلهور
پرتوش اندیشهها بر گِردِ سر
هر نفس از پردهٔ ساز دگر
گونه گونه آرد آوازِدگر
میدهد آواز یعنی که منم
که نهان گردیده در نای تنم
پردهٔ نی چون که دورافکن شود
جمله عالم پر زما و من شود
ای عجب لطفش به آید یا که قهر
شهد او فایقتر آید یا که زهر
مهر و کین در دیدهٔ بیگانه است
آشنا را چشم بر جانانه است
ای شکست تو مرا آرام و کام
وی درستیها شکستت را غلام
گر کنی ابرو ترش با من به کین
غوطه ور گردم به بحر انگبین
عشق آمد بر وجودم چیر شد
دست از کار و دل از جان سیر شد
جملهٔ عالم نمودار حقند
آینه صافی و دیدار حقند
چشم بگشا تا ببینی آشکار
جلوه گردر پردهٔ اغیار یار
آنچه را گویند نامش کیمیا
نیست الا صحبت مرد خدا
مهر ایشان جنت و انوار دان
قهر ایشان را جحیم و نار دان
ای تو غره گشته اندر نیستی
هیچ بندیشی که آخر کیستی
کارساز ما به فکر کار ما
فکر ما و کار ما آزار ما
رنگ کان از رنگ باشد در جهان
دل منه بر وی که میگردد جهان
صبغة اللّه رنگ بی رنگی بود
شو به رنگ او که مانی تا ابد
رنگ کو ار حق نشانت میدهد
رنگ بی رنگست جانت میدهد
بندهٔ حق شو که آزادی کنی
با غمش درساز تا شادی کنی
رباعیّات
ای آنکه به دلبری تویی بالادست
عمری است که گشتهام به دامت پابست
پایی به سرم نه که فتادم از پا
دستی به دلم رسان که رفتم از دست
تا بتوانی به جان بکش بار دلی
میکوش که تا دلت شود یار دلی
آزار دلی مکن که ناگاه کنی
کاردو جهان در سر آزار دلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ملامحمد اسماعیل، اهل قریه ارغد، سالها در تحصیل کمالات علمی و روحانی کوشید و به مرتبههای بالایی در این زمینه رسید. او به روش مشایخ سلسله کبرویه علاقهمند بود و از علمای بزرگی مانند سید عالم شاه هندی و سید قطب الدین نیریزی بهرهمند شد. در نظم نیز تخلص "وجدی" داشت و در ۱۲۳۲ هجری، به دیار آخرت شتافت. از او مثنویهای مختصری به جا مانده که به بررسی عشق و معرفت میپردازد. در اشعارش به موضوعات عشق الهی، دنیا و آشنایی با خداوند اشاره میکند و به اهمیت دوستی با خدا و رهایی از تعلقات دنیوی تأکید میکند. از ویژگیهای شعر او، دعوت به آشتی با دل و رعایت حال دیگران است.
هوش مصنوعی: ملامحمد اسماعیل از روستای ارغد بود و سالها به یادگیری علم و دانش پرداخت. او به جمع دانشمندان دین و حقایق یقین پیوست و روش مشایخ بزرگ سلسله ذهبیه کبرویه را برگزید. در مسائل روحانی و اخلاقی به درجات بلند رسید و به جناب سید عالم شاه هندی که از شخصیتهای شناخته شده علمی و عرفانی آن زمان بود، ارادت داشت. همچنین با جناب سید قطب الدین نیریزی و آقا محمد هاشم خلیفه او و آقا محمد کازرونی نیز ارتباط داشت و در اثر این ارتباطات به مراحل عالیتری از کمال دست یافت. او در شعر به تخلص «وجدی» میپرداخت و در سال ۱۲۳۲ وفات یافت. گاهگاهی نیز به سرودن شعر مثنوی مشغول بود و از او مثنوی کوتاهی به جا مانده که چند بیت از آن انتخاب شده است.
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش در درون شخص شعلهور است و این نور و گرما به فکرها و ایدههای او around میتابد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از ساز، صدایی متفاوت و جدید به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: آواز میدهد که من همان کسی هستم که در وجودم پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی پردهٔ نی کنار برود، همهٔ جهان پر از من و تو خواهد شد.
هوش مصنوعی: شگفتا! آیا محبت او به ما میرسد یا اینکه قهر و غضبش بر ما مسلط میشود، یا اینکه طعم تلخ زهرش از همه بیشتر خود را نشان میدهد؟
هوش مصنوعی: در نگاه بیگانه، عشق و نفرت وجود دارد، اما آشنا فقط به محبوبش توجه میکند.
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که شکست من باعث آرامش و شادی من شد و در واقع حقیقت این است که من از شکست تو بهرهمند شدهام.
هوش مصنوعی: اگر با ابروهای درهمکشیدهات بر من سخت بگیری، من به طرز عجیبی در دریایی از شیرینی و شوق غرق میشوم.
هوش مصنوعی: عشق به وجودم تسلط پیدا کرد، به طوری که دیگر نتوانستم به کارهایم ادامه دهم و دل و جانم از این حالت سیر و خسته شدند.
هوش مصنوعی: تمام عالمان نشانههای حقیقت هستند، همچون آینهای که پاک و شفاف است و حقیقت را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن تا ببینی زیبایی یار که در پس پردهٔ دیگران نمایان است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که نامش را کیمیا میگذارند، در واقع فقط گفتوگو و حضور مردان خداست که ارزشمند و واقعی است.
هوش مصنوعی: محبت و عشق آنها بهشت و خوشبختی است، در حالی که خشم و غضب آنها مانند آتش و عذاب است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به وجود خود مغروری، در حقیقت هیچ نیستی؛ در نهایت چه کسی هستی؟
هوش مصنوعی: مشکل ما از افکار و کارهایی است که خودمان بر خود تحمیل میکنیم.
هوش مصنوعی: رنگ و ظاهر هر چیز در این دنیا از درونش نشأت میگیرد، بنابراین دلت را به ظواهر نسپار، زیرا دنیای پیرامون همیشه در حال تغییر است.
هوش مصنوعی: رنگ خداوند رنگی بدون رنگ است؛ پس خودت را به رنگ او درآور تا همیشه باقی بمانی.
هوش مصنوعی: اگر رنگی از حقیقت به تو نشان دهد، بدان که آن رنگی که بی رنگ است، جان تو را میبخشد.
هوش مصنوعی: خود را وابسته به خدا کن تا بتوانی با غمهای او، به سمت شادی بروی و آزادی واقعی را تجربه کنی.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر دلبریات مسلط هستی، سالهاست که در دام تو گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: سرم به زمین افتاده و من تقریباً از پای درآمدهام. دلم را نجات بده و دستم را بگیر، چرا که کنترل خود را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی به سختیها و دغدغههایت غلبه کنی، باید تلاش کنی تا دلت به آرامش و محبت برسد.
هوش مصنوعی: کسی را آزار نده که ممکن است ناگهان خودت گرفتار درد و رنج شوی و دنیایت از آن آزار متاثر گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.