گنجور

 
۱۱۵۴۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۴ - سیف الدّین باخرزی

 

... وز پیش قناعت قدمی پس ننهم

چون بار کسی کشید می نتوانم

باری کم از آن که بار بر کس ننهم

٭٭٭ ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۷ - سعدی شیرازی نَوَّرَ اللّهُ روحه

 

وهو شیخ شرف الدین مصلح بن عبدالله بعضی مصلح الدین گفته اند از اکابر صوفیه و اعاظم این طایفه است در فضایل صوری و معنوی و کمالات عقلی و نقلی وحید زمان خود بوده و مدتهای بسیار در اقالیم سبعه سیاحت نموده و به خدمت بسیاری از عرفا و علمای عهد رسیده و مولانا جلال الدین محمد رومی را در روم دیده و با امیرخسرو در هند صحبت داشته و بارها به مکه پیاده رفته وسالها در بیت المقدس و شام سقایی کرده و به صحبت خضرؑرسیده ارادت به شیخ شهاب الدین سهروردی داشته غالبا با شیخ عبدالقادر ملاقات کرده در سومنات رفته بت بزرگ آنها را شکسته مدت صد و دو سال عمر یافته و بعد از دوازده سالگی سی سال تحصیل کرده سی سال مسافرت کرده و سی سال در همان مکان که اکنون مدفون است انزوا داشته و عبادت می کرده در بعضی کتب کرامات آن جناب را ثبت کرده اند و مشهور است ظهورش در زمان سعدبن زنگی بوده و به سبب خصوصیت به اتابک مذکور سعدی تخلص فرموده اباقاخان و صاحبدیوان از معتقدین شیخ بوده اند و او را تکریم و تحریم فرموده اند کمالات و حالاتش مستغنی از بیان است و دیوان شریفش مشهور و در آن اشعاری که مملو از نکات طریقت و آیات حقیقت است مجملی در این سفینه نگاشته می شود بالجمله وفات شیخ در سنه ۶۹۱ مضجعش در خارج حصار شیراز زیارتگاه اهل نیاز است

من قصایده فی المواعظ ...

... دیر و زود این شکل و شخص نازنین

خاک خواهد گشتن و خاکش غبار

سال دیگر را که می داند حساب ...

... هر آن کس که پیش آمدم گفتم اوست

به رغبت بکش بار هر جاهلی

که افتی به سروقت صاحبدلی ...

... ملامت کشانند مستان یار

سبک تر برد اشتر مست بار

به سروقتشان خلق کی پی برند ...

... فدایی ندارد ز مقصود چنگ

وگر بر سرش تیر بارند و سنگ

ز خاک آفریدت خداوند پاک ...

... بگفت ار به دست من استی مهار

ندیدی کسم بارکش در قطار

خدا کشتی آنجا که خواهد برد ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۳

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸۴ - شمس سیستانی علیه الرّحمة

 

... گفتا که منم محرم اسرار طلب

غم گفت که در خون کشمش اول بار

تا هر قلبی به لاف بگشاید لب

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۵

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ

 

... گر هر دو کون موج برآرند صد هزار

جمله یکیست لیک به صدبار آمده

ای ظاهر تو عاشق و معشوق باطنت ...

... وگر دانش بود کردار نبود

ترا ودانشت را بار نبود

اگر یک دم بگیرد درد دینت ...

... طریقت چیست عیب راه دیدن

کم آزاری سبکباری گزیدن

درین عالم کمال امکان ندارد ...

... راست می رو جهد می کن هوش دار

بار می کش خار می خور گوش دار

صوفی ای نتوان به کس آموختن ...

... آن مگو کان در اشارت نایدت

دم مزن چون در عبارت نایدت

نه اشارت می پذیرد نه بیان ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۶

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۷ - فقیر دهلوی عَلَیهِ الرَّحمةِ

 

... ٭٭٭

با آنکه پاره کردیم زنجیر عقل صد بار

زان زلف می توان بست ما را به تار مویی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۷

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ

 

نام شریف آن جناب سید معین الدین علی از شیخ خود قاسم الانوار لقب یافته و در اشعار قاسم تخلص می فرموده مرید جناب شیخ صدرالدین موسی خلف الصدق حضرت شیخ صفی الدین اسحق اردبیلی است و به صحبت جناب شاه نعمت الله کرمانی رسیده و اخلاص ورزیده چهار بار پیاده سفر حجاز نموده ریاضات شاقه کشیده تا چهره شاهد مقصود دیده به هرات رفته سکونت نمود جمعی از عوام و خواص به خدمتش رسیدندو ارادتش گزیدند صیت کمالات ظاهری و باطنی آن جناب در انجمن افاضل و اراذل پراکنده گشت ارباب غرض در محفل سلطانی به سعایت وی سخن راندند و گرد ملال بر خاطر شاهرخ میرزا نشاندند لهذا سید را عذر خواست وی از هرات به سمرقند شتافت و از میرزاالغ بیک تعظیم و تکریم تمام یافت در اواخر عمر به خراسان آمده در خرجرد جام توقف فرمود هم در آن قصبه رحلت نمود ولادته فی سنه سبع و خمسین و سبع مایه رحلته فی سنه سبع و ثلاثین و ثمان مایه مدت عمره ثمانین سنه دیوان آن جناب مکرر دیده شده تیمنا و تبرکا این ابیات از ایشان قلمی شد

منقصایده ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۸

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

... طلب کن دیده دیگر که دیدار دگر دارد

اگر هر ساعتی صد بار رخسارش به صددیده

همی بینی مشو قانع که رخسار دگر دارد ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۴۹

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۰ - محمود شبستری قدّس سرّه

 

... هر آنچت کاخر آید پیش می بین

چو هست مطلق آمد در عبارت

به لفظ من کنند از وی اشارت ...

... چو از تکلیف حق عاجز شوی تو

به یک بار از میان بیرون روی تو

به کلیت رهایی یابی از خویش ...

... چو عریان گردی از پیراهن تن

شود عیب و هنر یک باره روشن

وله ایضا قدس سره ...

... که بنماید درو چون آب صورت

دگر باره به وفق عالم خاص

شود اخلاق تو اجسام و اشخاص ...

... پس از هر مستی ای باشد خماری

درین اندیشه دل خون گشت باری

هر آن چیزی که درعالم عیان است ...

... یکی از رنگ صافش عاقل آمد

یکی دیگر فرو برده به یک بار

خم و خمخانه و ساقی و میخوار ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۰

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۴ - نجم الدین رازی قُدِّسَ سِرُّه

 

آن جناب به شیخ نجم الدین دایه مشهور است و مسقط الرأسش طهران و مرید شیخ نجم الدین کبری است و شیخ نجم الدین کبری تربیت وی را به جناب شیخ مجدالدین بغدادی حوالت فرمود در فتنه چنگیزخانی از خوارزم به روم رفته و در آن اوقات شداید و مکاید بسیار از روزگار دیده چنانچه خود کیفیت آن را در اوایل کتاب مرصاد العباد که از تألیفات اوست مشروحا مسطور فرموده صاحب نفحات نوشته که شیخ با مولانا صدرالدین قونیوی و مولوی معنوی در روم ملاقات فرموده و هنگام نماز مقتدا شد در هر دو رکعت سوره قلیا ایها الکافرون خواند چون از نماز فارغ شدند مولوی به شیخ صدرالدین بر وجه طیبت گفت که یک بار برای شما خواند و یک بار برای ما مرصاد العباد و بحر الحقایق نیز از تصنیفات اوست مرصاد العبادش حاضر است و نسخه جامعه مفیده ای است وفاتش در سنه اربع و خمسین و ستمایه در بغداد و قبری که در خارج مقبره شیخ سری سقطی و جنید بغدادی است از اوست از اشعار آن جناب است

رباعیات ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه

 

... منغزلیاته رحمة الله علیه

هزار بار به جان آمد ار چه کار مرا

نگشت عشق تو الا یکی هزار مرا ...

... چون نیست امید عمر از شام به چاشت

باری همه تخم نیکویی باید کاشت

چون عالم را به کس نخواهند گذاشت

باری دل دوستان نگه باید داشت

٭٭٭ ...

... پای درین بحر نهادن که چه

بار درین موج گشادن که چه

وله ایضا قدس سره ...

... که گفت این را بجنب آن را بیارام

مرا حیرت بدان آورد صد بار

که بندم اندرین بتخانه زنار ...

... بر هزل نباشد آفریده

هر ذره که هست اگر غبار است

در پرده مملکت به کار است ...

... آن چنان زی که گر رسد خواری

نخوری طعن دشمنان باری

این نگوید سرآمد آفاتش ...

... راه سنگ است و سنگ مغناطیس

آن قدر بار بر ستور آویز

که نماند برین گریوه تیز ...

... ره به جان ده که کالبد کند است

بار کم کن که بارگی تند است

مرده ای را که حال بد باشد ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶ - ابن یمین فریومدی خراسانی

 

... روی و نان جوی از یهود وام کنی

هزار بار از آن به که از پی خدمت

کمر ببندی و بر مردکی سلام کنی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۳

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی

 

... ایضا وله رحمة الله علیه

نزد طبیب عقل مبارک قدم شدم

حال مزاج خویش بگفتم کماجرا ...

... چنانکه بی خبر سیب ماه رنگ به سیب

هزار بار اگر عمر من بود به مثل

مرا نیاز نباید به آسیای نشیب ...

... سال و مه گردی به کوه و دشت گشت

در تموز و دی به سالی یک دوبار

جانب شهر آمدی از سوی دشت ...

... هم به سقفی نیک عالی هم به بنیادی قوی

باری ار آن نیمه پرنقش نتوانی شدن

جهد می کن تا مگر آن نیمه دیگر شوی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۴

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۱ - جمال اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه

 

... به قصر جسم درآرند باز هودج روح

سوار قالب بار دگر شود مسکون

پس آنگهی به صواب و عقاب حکم کنند ...

... مرد باید که راستگو باشد

گر ببارد بلا برو چو تگرگ

سخن راست گو مترس که راست ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۵

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

... شبی تاریک و بیم موج گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

٭٭٭ ...

... با دل آرامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

٭٭٭ ...

... سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید

تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست

٭٭٭ ...

... جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی

غبار ره بنشان تانظر توانی کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس راست ...

... آن شرح بی نهایت کز حسن دوست گفتند

حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود ...

... ٭٭٭

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه فال به نام من دیوانه زدند ...

... ٭٭٭

زیر بارند درختان که تعلق دارند

ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

٭٭٭ ...

... که در گداصفتی کیمیاگری داند

هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند ...

... ٭٭٭

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر

به جز از خدمت رندان نکنم کاردگر ...

... جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچست

هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق

٭٭٭ ...

... از سر خواجگی کون ومکان برخیزم

یارب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم ...

... هر گل نو ز گلرخی یاد همی دهد ولی

گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو

برو این دام بر مرغ دگر نه ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۶

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۴ - حارثی مروی عَلَیهِ الرَّحمة

 

فاضلی دانشور و شیخی معرفت گستر است مدت ها در مرو و بلخ شیخ اسلامی نموده از محبان صدق اندیش و سخن سنجان مدحت کیش اهل بیت رسالتؐحضرت ایمه معصومین بوده و از همگنان گوی مفاخرت ربوده قصاید بسیار به زبان عربی در مدایح آن بزرگواران منظوم کرده غالب اشعارش به آن زبان است این دو رباعی از اوست

حالی باری در آتشم تا چه شود

خاک است همیشه مفرشم تا چه شود ...

... یارب من تشنه جام خون چند کشم

بار ستم چرخ نگون چند کشم

از بهر دو لقمه ای که هم داده تست ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۷

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۹ - حکیمی طبسی علیه الرّحمه

 

... امید ما بدوست که داریم غیر او

صد بار بیش کشت و دگر کرد زنده ام

گویی علی است یار و حکیمی نصیر او

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۸

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۰ - خاقانی شیروانی

 

... زبان ثناگر درگاه مصطفی بهتر

که بارگیر سلیمان نکوتر است صفا

در بیان سیر و سلوک و طریقت خود در بیست و پنج سالگی گفته ...

... چومرغ آمیخت باعقلی نه سرماندو نه دستارش

چودزد آویخت در باری نه خرماند و نه پالانش

فلک هم تنگ چشمی دان که برخوان دفع مهمان را ...

... که دنیاسنگ استنجاست و آلوده است شیطانش

بترس از تیرباران ضعیفان در کمین شب

که هرکه ضعف نالان تر قویتر زخم پیکانش

حذرکن ز آه مظلومان که بیدار است خون باران

تو خوش خفته به بالین تو آید سیل بارانش

ز تعجیل قضای بد پناهی ساز کاندر وی ...

... جغد است پی بلبل نوحه است پی الحان

ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما

بر قصر ستمکاران گویی چه رسد خذلان ...

... که غم پیر دبستان است و دل طفل دبستانی

چو آزادند درویشان ز آسیب گران باری

چو محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی ...

... حجاب غیور گرد درگاه

تو بار طلب نعوذ بالله

پرگار قدر چو واگشادند ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۵۹

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

... ولیک از بهر تن مانی حلال از گفته ترسا

مراباری بحمدالله ز راه حکمت و همت

به سوی خط وحدت بردعقل از خطه اشیا ...

... رخت بردار زین سرای که هست

بام سوراخ و ابر طوفان بار

چون ترا از تو پاک بستانند ...

... پرده بردار تا فرود آرند

هودج کبریا به صفه بار

گرچه از مال وگندمت نه به وجه

هم خزینه پراست و هم انبار

پس تفاخر مکن که اندر حشر ...

... سایق و قاید صراط الله

به ز قرآن مدان و به ز اخبار

جز به دست و دل محمدؐنیست ...

... و له فی الموعظة و النصیحة

ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار

ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار ...

... گرچه پیری همچودنیا خویش را کودک شمار

چند ازین رنگ و عبارت راه باید رفت راه

چندازین رمز و اشارت کار باید کرد کار ...

... ساعتی بسیار می باید کشیدن انتظار

تا که در جوف صدف باران شود در عدن

صدق و اخلاص و درستی باید و عمر دراز ...

... اگربحری تهی گردی و گر باغی خزان بینی

چه باید نازش و نالش به اقبالی و ادباری

که تا برهم زنی دیده نه این یابی نه آن بینی ...

... ملک هجده هزار عالم دان

پس بدان کاین حساب باریک است

زان که هفده به هجده نزدیک است ...

... با دل دردناک و با دم سرد

این همی گفت و اشک می بارید

که بسی ماندمان و کس نخرید ...

... نچشد چشم و نشنود بینی

گرچه صد بار بازگردد یار

گرد او باز گرد چون طومار ...

... ماه باشد که با ستاره بود

جفت خواهی خدای ندهد بار

فرد باشی خدای باشد یار ...

... هم در انگور شیره انگور

بار تو شیشه راه پرسنگ است

منزلت دور و هم خرت لنگ است ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۵۶۰

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶۱ - ظهیر فاریابی

 

... این آسمان که جوهر علویست نام آن

بنگر چگونه قامتش از بار غم دوتاست

خورشید را که مردمک چشم عالم است ...

... تو درمیان گروهی غریب مهمانی

چنان مکن که به یک بارگی کنند نفور

کناغ چند ضعیفی به خون دل بتند ...

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۵۷۶
۵۷۷
۵۷۸
۵۷۹
۵۸۰
۶۵۵