گنجور

 
۸۱

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۱۷ - ۳۶ - النوبة الثالثة

 

... این صفت او را آخر نسک است و عاقبت اعمال حج وقت است اکنون که سخنی جامع برود مشتمل بر جمله مشاعر و مناسک مقرون باشارات و لطایف

بدان که حرم دواند حرم ظاهر و حرم باطن گرد بر گرد بکه حرم ظاهرست و گرد دل مؤمنان حرم باطن در میان حرم ظاهر کعبه است قبله مؤمنان و در میان حرم باطن کعبه ایست نشانه نظر رحمن آن مقصد زوار و این محل انوار فهو علی نور من ربه آن آزادست از دست اشرار و کفار و این آزادست از چشم و اندیشه اغیار در حرم ظاهر اگر لقطه یابند هم بر جای بگذارند تا خداوندش پدید آید و بسر آن رسد و درین حرم باطن اگر لقطه بود هم گرد آن گشتن روی نیست و آن جز سر الله نیست خدای را عز و جل در هر دلی سری است و کس را بآن سر راه نیست میگوید جل جلاله استودعته قلب من احببت من عبادی سر ما مجوی که هر که سر ما جوید خویشتن را در غرقاب بلا افکند بنده را با سر ربوبیت چه کار و لم یکن ثم کان بلم یزل و لا یزال چه راه

پیر طریقت گفت این علم سر حق است و این مردمان صاحب اسرار پاسبان را بار از ملوک چه کار در پیش آن کعبه ظاهر بادیه مردم خوار و در پیش این کعبه باطن بادیه اندوه و تیمار ...

میبدی
 
۸۲

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۵۵ - ۴۸ - النوبة الثانیة

 

... و لا یؤده حفظهما ای لا یثقله و لا یشق علیه و هو العلی العظیم ای الرفیع فوق خلقه العظیم سلطانه الجلیل شأنه سبحانه سبحانه

این آیة الکرسی سید آیات قرآن است از بهر آنک مقصد و غایت علوم قرآن سه چیز است اول معرفت ذات حق دیگر معرفت صفات سدیگر معرفت افعال و این آیت برین سه چیز مشتمل است باین معنی سید آیات قرآن است

لا إکراه فی الدین بنا کام در دین آوردن نیست برین وجه این کلمت منسوخ است بآیت فرمان بقتال و سبب نزول این آیت بر قول ایشان که گفتند منسوخ است آن بود که مردی انصاری نام وی ابو الحصین دو پسر داشت در مدینه ترسایان شام که بمدینه آمده بودند ببازرگانی آن دو پسر را بفریفتند و با دین ترسایی دعوت کردند پس ایشان را با خود بشام بردند ابو الحصین گفت یا رسول الله ایشان را باز خوان و با کفر بمگذار در آن حال رب العزة آیت فرستاد لا إکراه فی الدین ...

میبدی
 
۸۳

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۶۲ - ۵۰ - النوبة الثالثة

 

... دشنام فرست اگرت پیغام نماند

و گفته اند ابراهیم بآنچه گفت أرنی کیف تحی الموتی زندگی دل می خواست و طمأنینه سر دانست که تا دلی زنده نبود طمأنینت در آن فرو نیاید و تا طمأنینه نبود بغایت مقصد عارفان نرسد و غایت مقصد عارفان روح انس و شهود دل و دوام مهرست زبان در یاد و دل با راز و جان در ناز زبان در ذکر و دل در فکر و جان با مهر زبان ترجمان دل در بیان و جان باعیان گفتند ای ابراهیم اکنون که زندگی در مردن است و بقا در فنا شو چهار مرغ را بکش از روی ظاهر چنانک فرمودیم تعظیم فرمان ما را و اظهار بندگی خویش را و از روی باطن هم در نهاد خود این فرمان بجای آر طاوس زینت را سر بردار و با نعیم دنیا و زینت دنیا آرام مگیر

کم کن بر عندلیب و طاوس درنگ ...

میبدی
 
۸۴

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۴ - النوبة الثالثة

 

... روندگان در نابایست قدم در بهشت نهند و اندکا که ایشان خواهند بود و روندگان در شهوت قدم در دوزخ نهند و فراوانا که ایشان خواهند بود آن راه بهشت پر بلاست و بانشیب و بالاست و آن راه دوزخ آسانست و بر نفسها نه گران است ألا ان عمل الجنة حزن بربوة الا ان عمل النار سهلة بشهوة

قل أ أنبیکم بخیر من ذلکم الآیة حدیث دشمنان و صفت زندگانی و غایت مقصور ایشان باز نمود و بیان کرد باز درین آیت دیگر قصه دوستان در گرفت آنان که امروز تقوی شعار ایشان و فردا بهشت و رضوان سرانجام کار ایشان گفت للذین اتقوا عند ربهم جنات هم چنان که تقوی را مراتب است بهشت را درجاتست اول درجه جنة المأوی است و اول رتبه در تقوی از حرام و هواء نفس پرهیز کردن است قرآن مجید هر دو درهم بست و گفت و نهی النفس عن الهوی فإن الجنة هی المأوی و اعلی درجات جنة عدن است و به از جنة عدن رضوان اکبر است پس غایت مقصد بهشتیان رضوان اکبرست چنان که رب العالمین گفت و مساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله أکبر و این رضوان اکبر کسی را بود که بنهایت تقوی رسد و نهایت تقوی این است که هر چه داغ حدوث و نشان آفرینش دارد همه را دشمن خود داند چنان که خلیل گفت فإنهم عدو لی إلا رب العالمین و از همه روی بر گرداند تا بدلی فارغ با غم عشق حقیقت پردازد و یقین داند که با غم عشق او زحمت اغیار در نگنجد وز همه دل و جان خود برد

دل باغ تو شد پاک ببر زان که درین دل ...

... صد جان نکند آنچه کند بوی وصالت

فردا هر کسی را بغایت مقصد و همت خویش رسانند یکی در آرزوی جنة الماوی او را گویند از حرام محض بگریز تا عادل باشی وز تو دریغ نیست یکی در آرزوی دار الخلد او را گویند از شبهت بپرهیز تا زاهد باشی و از تو دریغ نیست یکی در آرزوی فردوس است او را گویند از حلال محض دور باش در دنیا تا عارف باشی و از تو دریغ نیست قومی بمانند که ایشان را خود آرزویی نبود و مرادی نباشد مراد ایشان مراد دوست و اختیار ایشان اختیار دوست بهشت ها بر ایشان عرض کنند و از بهر ایشان کنیزکان و ولدان بر کنگره ها نشانند با نثارهای عزیز و ایشان از همه فارغ روی خویش از ایشان بگردانند و گویند اگر لا بد دل بکسی باید داد باری بکسی دهیم که کرا کند

ناگاه بدان لاله رخان دادم دل ...

میبدی
 
۸۵

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۱۲ - النوبة الثانیة

 

... الحق من ربک میگوید آنچه با تو گفتیم از قصه و خبر عیسی درست است و راست و پیغام از خداوند تو و حق اینست و راست که خدا گفت نه آن که ترسایان گفتند در کار عیسی و روا باشد که الحق ابتدا نهند و من ربک خبر ابتدا و معنی آن باشد که الحق فی ذلک بل فی الامور کلها ما یکون مصدره من الله عز و جل

فلا تکن من الممترین هر چند که ظاهر این خطاب با مصطفی ص است اما مقصد این خطاب عموم امت است یعنی شما که امت محمداید بشک مباشید که مثل عیسی هم چون مثل آدم است و در گمان میفتید چنان که ترسایان در گمان افتادند و این مثل نپذیرفتند

فمن حاجک فیه معنی محاجه و محاقه حجت آوردن است و خویشتن را حق نمودن میگوید هر که با تو حجت آرد در کار عیسی و آنچه الله گفت و بیان کرد نپذیرد من بعد ما جاءک من العلم پس از آنکه از خدا بتو پیغام آمد و بدانستی که عیسی بنده خدا بود و رسول وی فقل تعالوا ایشان را گوی یعنی ترسایان نجران و مهتران ایشان سید و عاقب که با تو خصومت میکردند تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم بیایید تا خوانیم ما پسران خویش و شما پسران خویش و ما زنان خویش و شما زنان خویش و ما خود بخویشتن و شما خود بخویشتن آن گه مباهلت کنیم مباهلت آن بود که دو تن یا دو قوم بکوشش مستقصی یکدیگر را بنفرینند و از خدای عز و جل لعنت خواهند از دو قوم بر آنکه دروغزنان اند و بهلة نامیست لعنت را مباهلت و تباهل و ابتهال در لغت یکی اند و تفسیر ابتهال خود در عقب لفظ بگفت فنجعل لعنت الله علی الکاذبین گفته اند که روز مباهلت روز بیست و یکم از ماه ذی الحجه بود ...

میبدی
 
۸۶

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۱۹ - النوبة الثالثة

 

... و گفته اند تفرق آنست که نظاره خلق کند و اسباب بیند لا جرم هرگز از رنج و خصومات خلق بر نیاساید و اجتماع آنست که نظاره حق کند داند که حق یکتا و کار از یک جا و حکم ازین یک در اما اختلاف ارباب شریعت بر دو ضربست یکی در اصول دین دیگر در فروع

اما اختلاف در اصول عظیم است و خطرناک لا بد یکی از دو بر حق است و یکی بر باطل کسی را که مقصدش مغرب است و آن گه راه مشرق گیرد هرگز کی بمقصد رسد هر چند که رود از مقصد هر روز دورتر شود و باز مانده تر و هو المشار الیه بقوله تعالی و أن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله

اما اختلاف امت در فروع چنانست که قومی روی نهند بیک مقصد اندر راههای مختلف بعضی دور و بعضی نزدیک هر چند که در روش مختلف باشند اما در مقصد یک جای فرود آیند و مجتمع شوند این اختلاف عین رحمت است و الیه

اشار النبی ص الاختلاف فی امتی رحمة یعنی رحمتی بود از خداوند بر خلق این اختلاف در فروع تا کار دین بر ایشان تنگ نشود و راه آن دشخوار نگردد ...

میبدی
 
۸۷

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۲۲ - النوبة الثالثة

 

... إذ تقول للمؤمنین أ لن یکفیکم این نصرت دادن بواسطه ملک اکرام مؤمنانست و زیادتی نعمت بر ایشان و سکون دل ایشان که نظر بعضی از ایشان از حاشیه ظاهر بر نگذشته بود پنداشته بودند که نصرت همه با عدد است اما آنان که نور یقین در دل ایشان جای داشت و سر ایشان با وعده الله آرام داشت نظر خاص ایشان آنجا رسید که و ما النصر إلا من عند الله گفته اند آنجا که نصرت ملکی بود چه حاجت بعدد ملکی بود همانست که جای دیگر گفت کم من فیة قلیلة غلبت فیة کثیرة بإذن الله چون باذن الله گفت چه باک اگر لشکر اندک بود و عدد کم و یاران ضعیف ضعیف تر از لشکر مرغ نبود و قوی تر از اصحاب فیل نبود هین تا چه رسید بایشان از آن مرغان و کهتر و کمتر از پشه نیاید و جبار طبعی قوی تر از نمرود نبود ببین تا چون هلاک شد و بدست پشه ای درماند تا بدانی که نصرت و هزیمت همه از خداست نواخت و سیاست همه ازوست و کارها همه در ید اوست و بمشیت اوست همین است که با سید اولین و آخرین گفت لیس لک من الأمر شی ء ای سید ترا از کار چیزی نیست آن همه منم که خداوندم من بودم و من باشم کارها خود گزارم راه خود نمایم دل خود گشایم بکس باز نگذارم و هم ازین بابست آنچه گفت و لله ما فی السماوات و ما فی الأرض ملک ملک اوست امر امر اوست حکم حکم او اختیار اختیار او آن را که خواهد خواند آن را که خواهد راند فمن شاء عذبه و من شاء قربه من شاء هداه و من شاء اغواه

قوله یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا الربوا ربا بر بندگان حرام کرد یعنی که چون یکی قرض دهید دو وا مستانید و آن گه خود جل جلاله از تو قرض خواست و یکی به ده خواست لا بل که به هفتصد خواست اشارت میکند که این مقتضی کرم است و خلق را این کرم نرسد که این سزاء ربوبیت است و صفت الهیت آن گه گفت و اتقوا الله پس گفت و اتقوا النار اول خطاب با عارفانست و محبان و آخر خطاب با مذنبان و عاصیان با عارفان میگوید در من نگرید و با هیبت و رهبت باشید و عاصیان را میگوید از آتش عقوبت ما بر اندیشید و از آن بترسید این منزلت عوام مسلمانان است و آن رتبت خواص مؤمنان و شتان ما بینهما و رونده تا این منزل عوام باز نگذارد بآن مقام خواص نرسد نه بینی که و اتقوا الله فرا پیش داشت و ثواب آن فلاح نهاد که اعلی الدرجات در فردوس اعلی آنست و آن گه بیان کرد و باز نمود که راه این مقصد منزل و اتقوا النار است و ثمره و اتقوا النار رحمت خداست چنان که گفت لعلکم ترحمون یعنی از عقوبت من بترسید تا رحمت من بشما رسد و آن گه برحمت من بتقوی رسید و از تقوی بفلاح رسید و هو الرضوان الأکبر و الفوز الأعظم

میبدی
 
۸۸

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۵ - النوبة الثالثة

 

... گویند آن مال چهل هزار درم بود زن آن مال پیش خویش بخاک فرو ریخت و میگفت متاع قلیل من حبیب مفارق

حرمت علیکم أمهاتکم الآیة اشارت این آیت آنست که بناء شرع بر تعبد است نه بر تکلف و قانون دین منقول است نه معقول و مایه سنت تسلیم است نه تعلیل تسلیم راهیست آسان منزل آن آبادان مقصد آن رضاء رحمن تکلف و تصرف راهیست دشخوار منزل آن خراب مقصد آن ناگوار هان از راه تکلف خیز و در تسلیم آویز وز تصرف و تعلیل بپرهیز آنچه شرع حرام کرد محرم دان بی علت حوالت آن بر ارادت بناء آن بر مشیت بجای محرم گر محلل بودی همان بودی و سایغ در شرع مقدس بودی و بی علت و بی شبهت بودی فهو الحق جل جلاله یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید من یحرم ما یشاء علی من یشاء و یبیح ما یشاء لمن یشاء لا علة لصنعه و لا معترض علی حکمه

میبدی
 
۸۹

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

... حسد قیمت مردم ناقص کند کبر آیینه دل تاریک کند ریا چشمه طاعت خشک کند

حرص حرمت مردم نهد عداوت آب الفت باز بندد رعونت میخ صحبت ببرد بنده چون ازین آلایشها طهارت یافت در شمار متقیان است نشان وی آنست که از رخصت بگریزد و در شبهت نیاویزد پیوسته ترسان و لرزان و از دوزخ گریزان بلقمه ای و خرقه ای راضی جهان بجهانیان باز گذاشته و خود را در بوته اندوه بگداخته ایمان مایه وی تقوی زاد وی گور منزل وی آخرت مقصد وی با اینهمه پیوسته بزبان تضرع میزارد و میگوید الهی هر کس بر چیزی و من ندانم که بر چه ام بیمم همه آنست که کی پدید آید که من که ام الهی پیوسته در گفت و گویم تاوا ننمایی در جست و جویم از بیقراری در میدان بی طاقتی میپویم در میان کارم اما بویی نمیبویم الهی مرکب وا ایستاد و قدم بفرسود همراهان برفتند و این بیچاره را جز تحیر نیفزود

قد تحیرت فیک خذ بیدی ...

میبدی
 
۹۰

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹- سورة التوبة- مدنیة » ۷ - النوبة الثانیة

 

... و قال ابن عباس یجوز ان یصرف سهم سبیل الله الی الحج و هو قول الحسن و احمد و اسحاق

و ابن السبیل راه گذریان اند که در سفراند یا بر عزم سفراند در سفر طاعت نه در سفر معصیت و در سفر مباح دو وجهی است چندان بوی دهند که بآن مقصد خویش رسد آنجا که روی دارد و گفته اند ابن السبیل کسی است که در سفر راه بر وی بزنند و منقطع شود عاجز و محتاج نفقه و قیل هو الضیف ینزل علیک و نسب الی السبیل لملابسته ایاها

فریضة من الله نصب علی الحال و قیل نصب علی المصدر و معناه قطیعة من الله ای هذه السهام قطایع الله علی اربابها ...

میبدی
 
۹۱

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹- سورة التوبة- مدنیة » ۸ - النوبة الثالثة

 

قوله تعالی و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض پاکست و بزرگوار و مهربان خداوند جهان و جهانیان دارنده همگنان و نوازنده دوستان یار درویشان و پناه ضعیفان و یادگار بی دلان بنگر که مؤمنان را چون نواخت و ایشان را چه تشریف داد از کرم و لطف خود چه نمود ایشان را همه فراهم داشت و دوستان و برادران یکدیگر کرد و آن گه همه را بخود نزدیک کرد از آنکه این دنیا منزلی است از منازل راه بندگان درین منزل مسافراند روی نهاده به درگاه او و مقصد ایشان نه مگر کعبه ذو الجلال او میان ایشان برادری و دوستی افکند و الفت و اتحاد نهاد تا این منزل بدوستی یکدیگر برادر وار باز برند و بسعادت آخرت رسند یکی فرا پیش سعد معاذ شد گفت من ترا از بهر خدا دوست دارم گفت بشارت باد ترا که من از رسول خدا شنیدم که فردا در قیامت کرسیهای نور بنهند نزدیک عرش عظیم گروهی را که رویهاشان بروشنایی چون ماه دو هفته بود همه خلق در هراس باشند و ایشان ایمن همه در بیم باشند و ایشان ساکن گفتند یا رسول الله آن قوم که اند گفت المتحابون فی الله

ایشان که از بهر خدا در راه خدا یکدیگر را دوست باشند و در دین برادروار زندگانی کنند و در خبر است که اهل عرصات در انجمن رستاخیز ایستاده باشند دلها پر فزع و جانها پر حسرت و آفتاب بسر ایشان نزدیک رسیده و گرمای عظیم خلق را فرو گرفته ناگاه ندا آید از بطنان عرش مجید که این المتحابون فی الله کجای اند کسانی که یکدیگر را دوست بوده اند برای من تا ایشان را بسایه خویش فرو آرم و در پناه خویش بدارم و مصطفی گفته کسانی را که برای حق با یکدیگر دوستی دارند که در سرای سعادت از بهر ایشان عمودی بزنند از یاقوت سرخ بر سر آن عمود هفتاد هزار کوشک بود و از آنجا باهل بهشت فرو مینگرند نور ایشان بهشتیان را چنان تابد که آفتاب در دنیا تابد بهشتیان گویند بیایی تا بنظاره شویم ایشان را بینند در جامهای سندس سبز و بر پیشانیهایشان نوشته که المتحابون فی الله ...

میبدی
 
۹۲

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۰- سورة یونس - مکیة » ۳ - النوبة الثالثة

 

قوله تعالی و تقدس هو الذی یسیرکم فی البر و البحر الآیة بزبان اهل اشارت سیر در بر راه بردن است در مشارع شرع از روی استدلال بواسطه رسالت و سیر بحر غلبات حق است که در وقت وجد عنان مرکب بنده بی واسطه در منازل حقیقت بمشاهد قدس کشد تا چنان که در دریا سیر یک ماه بیک روز کنند این جوانمرد درین میدان بیک جذبه الهی مسافت همه عمر باز برد اینست که گفتند جذبة من الحق توازی عمل الثقلین سیر بر سیر عابدان است و زاهدان در بادیه مجاهدت بر مرکب ریاضت بدلالت شریعت مقصد ایشان بهشت رضوان و نعمت جاودان سیر بحر سیر عارفان است و صدیقان در کشتی رعایت میرواند آن را باد عنایت در بحر مشاهدت مقصد ایشان کعبه وصلت و راز ولی نعمت و گفته اند بر و بحر اشارت اند بقبض و بسط عارفان گهی در قبض میان دهشت و حیرت می زارند گهی در بسط میان شهود و وجود می نازند

باز چون باد شادی از افق تجلی وزد و ابر لطف باران کرم ریزد بنده عنایت و رعایت بیند و جرین بهم بریح طیبة نقد وقت وی شود و فرحوا بها بر بساط شهود در حالت انس فرحی در وی آید بسطی بیند بنازد از سر آن ناز و دلال گوید ...

میبدی
 
۹۳

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۹- سورة مریم- مکیّة » ۴ - النوبة الثالثة

 

... بموسی ع وحی کرد یا موسی انا بدک اللازم فالزم بدک ای موسی من ناگزیر توام از همه گریزست و از من گریز نیست از همه چاره و از من چاره نیست بندگی کن که بنده را حیلتی به از بندگی نیست اینست که رب العالمین فرمود در این آیت فاعبده و اصطبر لعبادته بار بندگی باری گرانست و راه تکلیف راهی دشخوار چون میدانی که نهنده این بار کیست و تعبیه این بار در این راه چیست

شکیبایی کن و هیچ منال هر که جلال حق بشناخت و مقصد این راه بدانست دست تصرف وی از کونین کوتاه بود و پای عشق وی همیشه در راه بود قعر چاه بنزدیک وی چون صدر و جاه بود

پیر طریقت گفت الهی گاه گویم که در قبضه دیوم از بس پوشش که بینم باز ناگاه نوری تابد که جمله بشریت در جنب آن ناپدید بود الهی چون عین هنوز منتظر عیانست این بلای دل چیست چون این طریق همه بلاست چندین لذت چیست ...

میبدی
 
۹۴

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۱- سورة الانبیاء- مکیة » ۶ - النوبة الثانیة

 

... قوله من روحنا ای من امرنا یعنی نفخ جبرییل فیها من امرنا و هو نظیر قوله و کذلک أوحینا إلیک روحا من أمرنا ای امرا من امرنا و اضافه سبحانه الی ذاته تشریفا لعیسی و قیل معناه اجرینا فیها روح عیسی المخلوقة لنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین ای دلالة علی قدرتنا علی خلق ولد من غیر اب و لم یقل آیتین و هما اثنان لان معنی الکلام و جعلنا شأنهما و امرهما آیة و لان الایة کانت فیها واحدة و هی انها اتت به من غیر اب

إن هذه أمتکم أمة واحدة این خطاب با جمله اهل اسلامست و سخن بر معرض مدح است میگوید این گروه شما که مسلمانانید تا بر یک دین باشید یعنی بر دین اسلام مجتمع بی تفرق امت اینست یعنی امت پسندیده اینست و امت نصب علی الحال است و قیل إن هذه أمتکم ای ملتکم و دینکم أمة واحدة ای دینا واحدا و و هو الاسلام فابطل ما سوی الاسلام من الادیان و اصل الامة الجماعة التی هی علی مقصد واحد فجعلت الشریعة امة لاجتماع اهلها علی مقصد واحد و نصب امة علی القطع

و أنا ربکم فاعبدون ای فاعبدونی دون غیری و قیل معناه ان دینکم و دین من قبلکم واحد و ملتکم و ملتهم و ربکم و ربهم واحد فاعبدوه کما عبدوه لتستحقوا من الثواب ما استحقوه ...

میبدی
 
۹۵

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۹- سورة العنکبوت- مکّیّة » ۲ - النوبة الثالثة

 

قوله أ و لم یروا کیف یبدی الله الخلق ثم یعیده ابداء و اعادت خلق از روی ظاهر نشأة اولی و نشأة اخری است و از روی باطن اشارت است فرا تغیر اوقات و تکرر احوال ارباب القلوب گهی در قبض باشند و گهی در بسط گهی در هیبت گهی در انس ساعتی غیبت بر ایشان غالب ساعتی حضور ساعتی سکر ساعتی صحو ساعتی بقا ساعتی فنا بنده آن ساعت که در قبض باشد و در هیبت حد وی در اظهار بندگی تا طمع مغفرت بود و خوف عقوبت چنانک رب العزة گفت یدعوننا رغبا و رهبا

باز چون قدم در عالم بسط نهد و شواهد انس بیند از حول و قوت خویش محرر شود از ارادت و قصد خویش مجرد گردد بفتوح تجرید زندگانی کند یریدون وجهه مقصد و قبله همت وی گردد

نفس وی درین حال چنان باشد که شبلی گفت از سرمستی و بیخودی که در قیامت هر کسی را خصمی خواهد بود و خصم آدم منم تا چرا بر راه من عقبه کرد تا در گلزار او بماندم گاهی که در بسط بود چنین میگفت و گاهی که در قبض بود میگفت ذلی عطل ذل الیهود باز دیگر باره او را بابسط و انس دادند تا میگفت این السماوات و الارضون حتی احملها علی شعرة جفن عینی اینست معنی تکرار احوال که ابداء و اعادت بوی اشارت است و مصداق این از عزت قرآن است که گفت جل جلاله لترکبن طبقا عن طبق ای حالا بعد حال و از سیرت و روش مصطفی ص آنست که روزی میگفت انا سید ولد آدم ...

میبدی
 
۹۶

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۵- سورة الملائکة- مکیة » ۲ - النوبة الثانیة

 

... و لا الظل و لا الحرور یعنی الجنة و النار و قیل الحرور الریح الحارة تأتی باللیل و السموم بالنهار و الحرور فعول من الحرارة و هو اشتداد الحر و نفحه و قیل الظل الحق و الحرور الباطل و ما یستوی الأحیاء و لا الأموات المؤمنون و الکافرون و قیل العلماء و الجهال و لا فی قوله و لا النور و لا الحرور و لا الأموات زواید افادت نفی المساواة من الجانبین ان الله یسمع من یشاء حتی یتعظ و یجیب و ما أنت بمسمع من فی القبور یعنی الکفار شبهم بالاموات فی القبور حیث لا ینتفعون بمسموعهم و قیل ما أنت بمسمع تحملهم علی القبول من قولهم سمع الله لمن حمده ای قبل إن أنت إلا نذیر ای ما انت الا منذر و لیس الیک غیره

إنا أرسلناک بالحق ای بالدین الحق و قیل بالقرآن بشیرا لاهل الطاعة نذیر لاهل المعصیه و إن من أمة إلا خلا فیها نذیر فیه قولان احدهما نذیر منهم ای اتاهم رسول هو من جملتهم و قبیلتهم و الثانی بلغتها نذارة نذیر و دعاء داع قامت به حجة الله علیها و ان لم یکن منهم کما بلغت نذارة محمد ص جمیع اجناس بنی آدم و هو من العرب و المراد بالامة هاهنا جماعة متفقة علی مقصد من غیر وقوف علی مبلغ و حد فکانه قال ما اتفق قوم علی دین من الادیان الا و قد اقام الله الحجة علیهم بارسال رسول الیهم منذرا عاقبة ما هم علیه من الخطاء و الایة تدل علی ان کل وقت لا یخلوا من حجة حبریة و ان اول الناس آدم و کان مبعوثا الی اولاده ثم لم یخل بعده زمان من صادق مبلغ عن الله او آمر یقوم مقامه فی البلاغ و الاداء حین الفترة و قد قال الله تعالی أ یحسب الإنسان أن یترک سدی لا یؤمر و لا ینهی فان قیل کیف تجمع بین هذه الایة و بین قوله لتنذر قوما ما أنذر آباؤهم فهم غافلون الجواب ان مع الایة إن من أمة من الامم الماضیة الا و قد ارسلت الیهم رسولا ینذرهم علی کفرهم و یبشرهم علی ایمانهم ای سوی امتک التی بعثناک الیهم یدل علی ذلک قوله و ما أرسلنا إلیهم قبلک من نذیر و قوله لتنذر قوما ما أنذر آباؤهم و قیل المراد ما من امة هلکوا بعذاب الاستیصال الا بعد ان اقیم علیهم الحجة بارسال الرسول بالاعذار و الانذار

و إن یکذبوک هذا تعزیة للرسول ص فقد کذب الذین من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبینات ای بالمعجزات و بالزبر یعنی بالکتب و بالکتاب المنیر الواضح کرر ذکر الکتاب بعد ذکر الزبر علی طریق التأکید ...

میبدی
 
۹۷

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴۲- سورة الشورى - مکیه » ۳ - النوبة الثالثة

 

... جنید بر پای خاست و مرقع از سر خود برکشید و در گردن شبلی افکند

ای جوانمرد گوهر وصال او نه چیزیست که بدست هر دون همتی رسد دری است که جز در صندوق صدق صدیقان نیابند عبهریست که جز در باغ راز و ناز دوستان نبینند کسی را که این دولت در راه بود اگر بهزار کوی فرو شود آخر هر کوی بخود بربسته بیند تا قبله وی یکی گردد و مقصد وی یکی شود یک دل و یک همت بود کار از یک جای و حکم از یک در بیند و الیه الاشارة بقوله ألا إلی الله تصیر الأمور منه الابتداء و الیه الانتهاء قال الله تعالی و أن إلی ربک المنتهی و الله خیر و أبقی

میبدی
 
۹۸

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » ابتدای کلیله و دمنه، و هو من کلام بزرجمهر البختکان » بخش ۶

 

و عاقل باید که در فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد و پیش از آنکه قدم در راه نهد مقصد معین گرداند و الا واسطه به حیرت کشد و خاتمت به هلاک و ندامت و به حال خردمند آن لایق تر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم شمرد چه هر که همت او از طلب دنیا قاصرتر حسرات او به وقت مفارقت آن اندک تر و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا بیابد و حیات ابد او را به دست آید و آنکه سعی او به مصالح دنیا مصروف باشد زندگانی بر او وبال گردد و از ثواب آخرت بماند و کوشش اهل عالم در ادراک سه مراد ستوده ست ساختن توشه آخرت تمهید اسباب معیشت و راست داشتن میان خود و مردمان به کم آزاری و ترک اذیت

نصرالله منشی
 
۹۹

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب برزویه الطبیب » بخش ۴

 

و من به حکم این مقدمات از علم طب تبرمی نمودم و همت و نهمت به طلب دین مصروف گردانیدم و الحق راه آن دراز و بی پایان یافتم سراسر مخاوف و مضایق آنگاه نه راه بر معین و نه سالار پیدا و در کتب طب اشارتی هم دیده نیامد که بدان استدلالی دست دادی و یا به قوت آن از بند حیرت خلاصی ممکن گشتی و خلاف میان اصحاب ملت ها هر چه ظاهرتر بعضی به طریق ارث دست در شاخی ضعیف زده و طایفه ای از جهت متابعت پادشاهان و بیم جان پای بر رکن لرزان نهاده و جماعتی برای حطام دنیا و رفعت منزلت میان مردمان دل در پشتیوان پوده بسته و تکیه بر استخوان های پوسیده کرده و اختلاف میان ایشان در معرفت خالق و ابتدای خلق و انتهای کار بی نهایت ورای هر یک بر این مقرر که من مصیبم و خصم مخطی

و با این فکرت در بیابان تردد و حیرت یک چندی بگشتم و در فراز و نشیب آن لختی پوییدم البته سوی مقصد پی بیرون نتوانستم برد و نه بر سمت راست و راه حق دلیلی نشان یافتم به ضرورت عزیمت مصمم گشت بر آنچه علمای هر صنف را ببینم و از اصول و فروع معتقد ایشان استکشافی کنم و بکشم تا به یقین صادق پای جای دل پذیر بدست آرم این اجتهاد هم به جای آوردم و شرایط بحث اندر آن تقدیم نمودم

نصرالله منشی
 
۱۰۰

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۹

 

کلیله گفت ایزد تعالی خیر و خیرت و صلاح و سلامت بدین عزیمت هرچند من مخالف آنم مقرون گرداناد

دمنه برفت و بر شیر سلام گفت از نزدیکان خود بپرسید که این کیست جواب دادند که فلان پسر فلان گفت آری پدرش را شناختم پس او را بخواند و گفت کجا می باشی گفت بر درگاه ملک مقیم شده ام و آن را قبله حاجت و مقصد امید ساخته و منتظر می باشم که کاری افتد و من آن را به رای و خرد کفایت کنم چه بر درگاه ملوک مهمات حادث گردد که به زیردستان در کفایت آن حاجت باشد

کاندر این ملک چو طاووس به کار است مگس ...

نصرالله منشی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۵۰