گنجور

 
۹۴۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۵ - مدح شیرزاد

 

... بسطت جاهش در دهر برد لشکر

رفعت قدرش بر چرخ کشد دامن

لطف و خلقش را چون آب شود آتش

عنف و بأسش را چون موم شود آهن

ببرد رخشش گر چرخ بود مقصد

بگذرد زخمش گر کوه شود جوشن ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۹ - مدح عمیدالملک ابوالقاسم

 

... تا بود در زمان مکان و مکین

باد چرخ محل و رتبت تو

روشن از ماه و زهره و پروین ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۱ - هم در مدح او

 

... پیش طبع او هوا هم چون زمین باشد گران

از نهیب گرز او در چرخ گردنده اثر

وز سر شمشیر او بر ماه دو هفته نشان ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۳ - ثنای سیف الدوله محمود

 

... آبست و آتشست حسامش به رزمگاه

روی زمین و چرخ پر از موج و تاب او

در دیده مخالف ملکست سیل او ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۴ - در مدح

 

... خورشید گشت همت گردون فروز تو

تا چرخ شد جلالت گیتی نگار تو

تا در وجود نامدی از عالم عدم ...

... کوه بلند رست ز بیخ وقار تو

چون باغ خلد چرخ بیاراست ملک شاه

آیین و سیرت و ادب شاهوار تو ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۵ - مدح منصور بن سعید

 

... پیری شدی به رنگ و شب آمد خضاب تو

ای چرخ پر ستاره کجا خواب دیده ای

کایدون دمادمست بجستن شهاب تو ...

... چون جوش تو برآید پایاب و تاب تو

چون خاک چرخ پست شود از سموم تو

چون سنگ بحر غرقه شود در سراب تو ...

... در باد و برق چیست مجی و ذهاب تو

چرخ فلک بماند پیش عنان تو

گوی زمین بگردد زیر رکاب تو ...

... چون شیب مایه خرد آمد شباب تو

افراخته ست چرخ ز قدر بلند تو

افروخته ست ملک به رای صواب تو ...

... چندین که روزگار بیفزود تاب تو

ای شیردل مگردان نومید دل که چرخ

آخر زران رنگان سازد کباب تو ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۸ - مدح یکی از شهان

 

... خورشید روشن تخت تو ماه فروزان تاج تو

روی مجره فرش تو چرخ برین ایوان تو

بحری و جود کف تو روز سخاوت موج تو

چرخی و تیر و تیغ تو روز وغا کیوان تو

چشم فلک تیره شده از خنجر پر نور تو ...

... شاها بگرد اندر جهان تا عالم آبادان شود

چرخی و آبادان شود این عالم از دوران تو

بس زود باشد خسروا از نصرت و تایید تو ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۹ - مدح ابوسعد بابو و شرح حال خویش

 

... دین و ملت را به حل و عقد عقلش عاقله

چرخ طبع او نگردد هیچ بی خورشید و ماه

بحر جود او نباشد هیچ بی موج صله ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۱ - مدح محمد خاص

 

... بینی از بخت هر چه جویی جوی

یابی از چرخ هر چه خواهی خواه

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۳ - ستایش ثقة الملک طاهر بن علی

 

... این آهن در کوره مانده بوده

بر پای منش چرخ مار کرده

چون دانه نارم سرشک اندوه ...

... دربند مرا زرد و زار کرده

این چرخ نهال سعادتم را

برکنده و بی بیخ و بار کرده ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۴ - مدح ملک ارسلان بن مسعود

 

... ناصحت را نکرد گیتی رد

دشمنت را نداشت چرخ نگاه

روزگار تو هر چه راست نهاد ...

... برگ زرین دمد به جای گیاه

مهر گویی که از چهارم چرخ

روی توست از چهار پر کلاه ...

... پیش تخت تو بامداد پگاه

گشت خورشید چرخ روشن چشم

چون سوی دولت تو کرد نگاه ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۷ - از زندان بالاهور که مولد اوست سخن گوید

 

... محنت زده به ویران معدن چگونه ای

ای بوده بام و روزن تو چرخ و آفتاب

در سمج تنگ بیدر و روزن چگونه ای ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۸ - مدیح سلطان ابراهیم بن مسعود

 

... ز پشت کلنگان هوا را بخاری

اگر چرخ دارد ز هر گونه چیزی

که شاید نمودن بدان افتخاری ...

... بر جود او آب دریا سرابی

بر قدر او چرخ گردان غباری

ثواب و عقابش به میدان و ایوان ...

... زمانه نوردی و گیتی گذاری

ندادت گلی چرخ هرگز فراکف

که نه در دل دشمنت خست خاری ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۹ - هم در مدح او و شکوه از تیره بختی

 

... مگر هست هر اختری اخگری

یکی سخت سنگم که بگشاد چرخ

ز چشم من آبی ز دل آذری ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۰ - مدیح دیگر از آن پادشاه و شمه ای از روزگار سیاه خویش

 

... پادشا بوالمظفر ابراهیم

چرخ فعلی زمانه آثاری

آنکه یک بخشش نباشد و نیست ...

... آنکه با او ندارد و نارد

مهر سنگی و چرخ مقداری

آنکه تا خاست از کفش ابری ...

... تا نیفتد ز باد طوفانی

تا نگردد ز چرخ دواری

باد هر بنده ایت بر تختی ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۲ - ناله از حصار نای

 

... وز بهر حبس گاه چو مارم همی فسای

ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور

وی آسیای چرخ تنم تنگ تر بسای

ای دیده سعادت تاری شو و مبین ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۳ - مدح ملک شیرزاد

 

ای چرخ مشعبد چه مهره بازی

وی خامه جاری چه نکته سازی ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۵ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود

 

چرخ سپهر شعبده پیدا کند همی

در باغ کهربا را مینا کند همی ...

... از طبع ورای حلم متین و بلند و پهن

دریا و چرخ و که را رسوا کند همی

چرخ از علاش بین که چه بالا گرفت باز

بحر از سخاش بین که چه پهنا کند همی

آن را که دل معرا باشد ز عشق او

چرخ از لباس عمر معرا کند همی

صحرا ز زنده پیلان گر کوه کوه کرد ...

... گرد مصاف گردش نکبا کند همی

اندر کنار او ننهد چرخ نعمتی

کانرا به او نه بخت مهنا کند همی ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۵۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۶ - مدح ثقة الملک طاهر

 

... هرگز نبود پاکتر از جسم تو جانی

در طبع تو از چرخ نگشتست هراسی

بر عقل تو از دهر نمانده ست نهانی ...

... ای رای تو آن سخت کمانی که ندیدست

این سخت کمان چرخ چو او سخت کمانی

این طالع بختم سرطانست همیشه ...

... در دل زندم دوری روی تو سنانی

جانم که بترسیده ست از چرخ ستمگر

از رای کریم تو همی خواهد امانی ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۶۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۷ - مدیح سلطان مسعود

 

... زحل چه گوید حاجت نیابد ار نه من

ز چرخ هفتم بر ملک دیده بان شدمی

بهار گفت که پیوسته بزمش آرایم ...

... کجا وسیلت شادی این و آن شدمی

چه گفت چرخ اگر عزم او نکردی عون

ز بار حلمش من چون زمین گران شدمی ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۴۹۲