... شرار برق جولان از رگ خارا نیندیشد

کند صد کوچه بیداد را رنگین گل اندامم

شکوه حسرت دیدار قاصد بر نمی تابد ...

... چشمی نگشودم که به زخمی نتپیدم

عمریست چو عبرت به همین کوچه مقیمم

با تیغ طرف گشته ام از دست سلامت ...

... مفت وفاق گیر درین عرصه جنگ هم

صد رنگ جانکنی ست درین کوچه نام را

آسان نمی رسد سر یاران به سنگ هم ...

... نقش قدمی نیست که ما چاه نکردیم

صد دشت به هر کوچه دویدیم و لیکن

خاکی به سر از دوری آن راه نکردیم ...

... دامن دشت عدم منتظر وحشت ماست

کاش از تنگی این کوچه فشاری گیریم

دل سنگین ره صد قافله طاقت زده است ...

... رسیدن از دل و در چشم آشنا ننشستن

من و تو زاهد ازین کوچه هیچ صرفه نبردیم

ترا گداخت زمینگیری و مرا ننشستن ...

... تا زندگی ست چون شمع ایمن نمی توان زیست

یک کوچه آتش از پاست این خار تا به گردن

در خلق اگر به این بعد بی ربطی وفاق ست ...

... یاد ایامی که از آهنگ زنجیر جنون

کوچه نی بود یکسر جاده در صحرای من

شمع این محفل نی ام لیک از هجوم بیخودی ...

... تعلقات جهان حکم نیستان دارد

نشد صدا هم ازین کوچه های تنگ برون

هزار سنگ به دل کوفتیم لیک چه سود ...

... مباش بیخبر از مغز استخوان قلم

غبار کوچه فکر است معنی رنگین

درین تپشکده الفت کمین رفتن باش ...

... ز چه عالمم که به من ز من نرسیده غیرپیام او

تک و پوی بیهده یافتم به هزار کوچه شتافتم

دری از نفس نشکافتم که رسم به گرد خرام او ...

... دارم به سینه خون شده آهی که همچو صبح

در کوچه های زخم گشودند راه او

بگذار تا به درد تمناش خون کنند ...

... همچون نگه به هر گل و خاری رسیده رو

تا چند هرزه از در هر کوچه تاختن

یک قطره خون شو و ز گلوی بریده رو ...

... وحشت ما گر مقام الفتی دارد دلت

ناله را در کوچه نی نیست منزل جز گره

دل به صد دامن تعلق پای ما پیچیده است ...

... به تماشاگه فرصت نشوی محو فسردن

نفس آیینه غبار ست درین کوچه که هستی

نگهی صرف تامل ننمودی چه کند کس ...

... کسی نبرد سلامت ز آه سوخته جانان

ز خود سری سر این کوچه تفنگ نگیری

خطی ست جلوه گر از پرده منقش دیبا ...

... وگر سایه ای بی سحر رفته باشی

سلامت در این کوچه وقتی ست بیدل

که از آمدن بیشتر رفته باشی

... که از کوتاهی این خیمه نتوان چید دامانی

ندانم از کدامین کوچه خیزد گرد من یا رب

نوای شوقم و گم کرده ام ره در نیستانی ...

... بست زیر فلک آزادگی ام نقش فشردن

ناله در کوچه نی شد گره از تنگ فضایی

خنده عمری ست نمی آیدم از کلفت هستی ...

... گرچه گرد خیال جولانت

سر صد کوچه تنگ می گیرد

لیک زنهار مگذر از ره عجز ...

... تا کی اندیشه ی اثر کردن

راه عشق است کوچه ی نی نیست

بی نفس بایدت گذر کردن ...