رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۷ - مظهر علی شاه تونی خراسانی
و هو سمی الخلیل و سید الجلیل سید ابراهیم اصلش از تون و طبس خراسان و در اصفهان تحصیل می فرمود و فاضل بود گویند به کمند جذبه نورعلیشاه اصفهانی مقید شده و دست ارادت در دامانش زده در اندک وقتی ترقی کلی نمود و به کمال مرتبه حق الیقین رسید آخر الامر مفقود الخبر و الاثر گردید چنانکه کس را از بقا و فنای او اطلاعی حاصل نگردید و اهالی سلسله گویند به مرتبه اوتاد و یکی از رجال گردیده است از اوست
قطره بودم غرقه دریا شدم
وندر او چون قطره ناپیدا شدم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۸ - نادر مازندرانی
... ظاهر بود این که بی کم و کاست
دریاست که موج و موج دریاست
آنگاه نقاب برگشاید
دریا که به موج اندر آید
حسن دریا ز موج پیداست
موج آیینه جمال دریاست
هر گل که نه رنگ و بوی دارد ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
... رو به دست آر از تجرد فوطه ای
خوش به دریای فنا خور غوطه ای
در وضویت باز باید شست و شو ...
... تا تو نشینی ایمن به ساحل
کی در کف آری دری ز دریا
سال ها در خود سفر کردیم ما ...
... پس سبک ز آنجا گذر کردیم ما
غوطه ها خوردیم در دریای عشق
عالمی را پرگهر کردیم ما ...
... دیده بر حسن یار زیبا کن
قطرهوش اندر آ بدین دریا
خویشتن را غریق دریا کن
گر به دیوان دل فرو نگری ...
... سرشان پایمال میبینم
تا به دریای دل فرو رفتم
در زبان این مقال میبینم ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۸ - وصال شیرازی
... شوی پولاداگر کوه آید وضرغام اگرپیشه
سمندر گردی ار آتش رسد مرغابی از دریا
مگردرسایه احمدکنی این راه طی ور نه ...
... مرا در پرورش خوباز کرد از آب و از نانش
بگفت این بی بها گوهرنه دریایی صدف خواهد
یکی در یتیم است این و باید تاج سلطانش ...
... که هرکس روی او بیند نه سر بینی نه سامانش
یکی دریاست طوفان زا که چون موج آورد باشد
چو دریا نوح در تب لرزه از تشویش طوفانش
نگردد رام با کس تا نگردد نام چون ننگش ...
... خبر از بی خبر پرسی نشان از بی نشان جویی
یکی دریاست بی ساحل من و توغرق اندروی
نشان ساحل ازغرقه چه سان گیری چه سان جویی ...
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
... چون نیاید قطره پر اضطراب
که سوی خود خواندش دریای آب
نیست نی را قدرتی در این فغان ...
... اگر اندر حضیض آید وگر اوج
همان دریاست اندر صورت موج
بلی آن تیز چشم آمد که درتاخت
به دریا دید و زان پس موج بشناخت
کسی از موج دریا را چه داند
که هر دم نو شود موج و نماند
ز آب خویش دریا ماهیان ساخت
کس این ماهی در این دریا نینداخت
مگر دریاست کامد همچو ماهی
که ماهی را نمی دانم کماهی
چو دریا خویش را خواهد نماید
بر آرد جوش اندر موجه آید
چو در موج اندر آید موج پیداست
تو فرمایی که موجش غیر دریاست
چو در حسی مسبب را سبب بین ...
... همه از بهر یک بازی ضرورند
مگو دریا چرا موجی برآرد
برد موجی و موج دیگر آرد ...
... موج آغاز نام او باید
روح دریا شد و زبان ساحل
دیده ناقد شد و بیان ناقل ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱- در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص)
... خورشید وسایه روز و چراغ آفتاب و شمع
دریا و قطره درو خزف برد و بوریا
اصل و طفیل شخص وشبه قصد و امتحان ...
... برهانم از و ساوس این نفس دون پرست
دریابم از کشاکش این طبع خودستا
چندم به کارگاه طلب نفس در تعب ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت رضا علیهالسلام
به گردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا
جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا ...
... ملک مست جمال او فلک محوکمال او
ز دریای نوال او حبابی لجه خضرا
زمان را عدل او زیور جهان را ذات او مفخر ...
... زدو ده زنگ امکانی شده در نور حق فانی
چو مه در مهر نورانی چو آب دجله در دریا
زدف در دشت لاخرگه که لامعبود الا الله ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش محمّد شاه
... حفظ تو پوشد ز آب سقف بر آتش
حزم تو بندد ز باد جسر به دریا
خلق تو خیری دماند از تف آتش
جود تو الماس سازد ازکف دریا
حزم تو یارد مدینه ساخت به جیحون ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح نواب شاهزاده فریدون میرزا فرمانفرما
... در دست تو ماند به یکی زورق سیمین
کز لطمه امواج برون جسته ز دریا
در قبضه تقدیر توگویی ملک الموت ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف نامۀ پادشاهگیتی ستان محمدشاه غازی انارلله برهانهگوید
... نباشد این قدر انور نه مه نه مهر نه اختر
ندارد این هم گوهر نه کان نه گنج نه دریا
سپاس خامه خسرو مدیح چامه خسرو ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح ابوالمظفر محمدشاه غازی طابلله ثراه گوید
... این تعبیه کرده نافه در دامن
آن عاریه کرده گوهر از دریا
از سبزه چمن چو روضه رضوان ...
... فوجی ز صف سپاه تو انجم
موجی زکف نوال تو دریا
خلق تو زکام شیر انگیزد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح حاجی اسدالله خان شیرازی
... زانگونه کز قراضه زر نطع زرگرا
مرغ هوا و ماهی دریا به خواب و من
بیدار و چشم دوخته در چشم اخترا ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح خاتم انبیا صلیالله علیه و آله
... با شرار قهر او هر هفت دوزخ یک شرر
با سحاب دست او هر هفت دریا یک حباب
گر وجود او ندادی ذات واجب را ظهور ...
... ای شهنشاهی که پیش ابر دست همتت
عرصه دریای پهناور نماید چون سراب
تا نه بر مسمار ذاتت محکم الاطناب شد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود امیرالمؤمنین علیهلسلام و مدح پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه
... یا چو زرین زورقی کز صدمتش پنهان شود
درتک سیمابگون دریا دو صد سیمین حباب
در چنین صبحی به یادکشتی زرین مهر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح حاجی میرزا آقاسی فرماید
... حمام از خطابت به سیمرغ غالب
پلنگان به صحرا نهنگان به دریا
ز خشم تو خایف ز قهر تو هارب ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در مدح حسینخان نظامالدوله فرماید
... هم به یک گفتار سازی کامجوی وکامیاب
من نیم دریا وکان تا باشم از جودت به رنج
من نیم خورشید و مه تا باشم از رایت به تاب ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - مطلع ثانی
... نقش هر معنی توان دید از ضمایر بی حجاب
خلعتی گر فی المثل آن را به دریا افکنند
تا قیامت زو گهر خیزد به جای موج آب ...
... بحر از جاه وسیع او اگر جوید مدد
هفت دریا را ز وسعت جا دهد در یک حباب
بر سراب ار قطره یی بارد سحاب جود او ...
... بحر را چون طبع قاآنی نماند اضطراب
رشک جودش بر دل دریا گره بندد ز موج
پاس عدلش بر تن ماهی زره پوشد در آب
گاه خشمش موج دریا خیزد از موج حریر
روز مهرش فر عنقا زاید از پر ذباب ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضاً در ستایش شاهزاه رضوان و ساده شجاعلسلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید
... زان جدا از در نگردد پرده دارت
ابر و دریا در شمار قطره ناید
درکجا در پیش بذل بیشمارت ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در ستایش شاهزاده ی آزاده اعتضادالسلطنه علیقلی میرزا دام اقباله فرماید
... شمشیر کج تو بس که خو نخوارست
آنانکه سفر کنند در دریا
گو یند به بحر کوه بسیارست ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - و له ایضاً فی مدحه
... صفوف سلاطین به صف سلامت
اگر هفت دریا شود جمله گوهر
به هنگام بخشش نیابد تمامت ...