قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود امیرالمؤمنین علیهلسلام و مدح پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه
خیمهٔ زربفت زد بر چرخ نیلی آفتاب
از پرند نیلگون آویخت بس زرین طناب
بال بگشود از پس شام سیه صبح سفید
همچو سیمین شاهبازی از پی مشکین غراب
عنبرینموی شبارکافورگون شدعیب نیست
صبح روز پیری آید از پس شام شباب
تاکه سیمین حلقهای اختران درد ز هم
خور برونآمد چو زرین تیغی ازمشکین قراب
یا نهگفتی از پی صید حواصل بچگان
زاشیان چرخ بیرون شد یکی زرین عقاب
یا به جادویی فلک در حقهٔ یاقوت زرد
کرد پنهان صد هزاران مهره از در خوشاب
یا نه زرین عنکبوتیگرد صد سیمین مگس
بافته درگنبد مینا دو صد زرین لعاب
یا نهنگیکهربا پیکرکه از آهنگ او
صدهزاران ماهی سیم افتد اندر اضطراب
یا چو زرین زورقیکز صدمتش پنهان شود
درتک سیمابگون دریا دو صد سیمین حباب
در چنین صبحی به یادکشتی زرین مهر
ای مه سیمینلقا ما را بهکشتی ده شراب
محشر ارخواهی زگیسو چهرهیی بنما ازآنک
محشر آنروز استکز مغرب درآید آفتاب
عیش جان در مرگ تن بینم خرابمکن ز می
کاین حدیثم بس لدوا للموت وابنوا للخراب
هردو لعلت شکر نابست خواهم هردو را
میببوسم تا نماند در میانشان شکرآب
خاصهاین ماهرجبکز خرمی جشنی عجیب
کرد شاه از بهر مولود شه دین بوتراب
ناصر دین و دول آرایش ملک و ملل
ناصرالدین شاه غازی خسرو مالک رقاب
رسم این جشن نوآیینکرد شاه دینپرست
آنکه چون ذاتخرد ملکش مصون از انقلاب
از برای عمر جاویدان و نام سرمدی
کردکاریکش خدا بخشد ثواب اندر ثواب
راستی از شهریاران این محاسن درخورست
نه محاسن را بحنا روز و شبکردن خضاب
قصرجاویدی ببایدساختن بیخاکوخشت
ورنهکو آنگنگ دژ کابادکرد ا فراسیاب
همچو نوروز جلالی شاید ار این عید را
خلق عید ناصری خوانند بهر انتساب
خاکراه بوترابست اینملککز رشک او
آسمانگوید همی یا لیتنیکنت تراب
کیست دانی بوتراب آن مظهرکاملکه هست
درمیان حقو باطل حکم او فصل الخطاب
اولین نور تجلی آخرین تکمیل فرض
صورتاسماء حسنی معنی حسنالمآب
جوهر عشق الهی ریشهٔ علم ازل
شیرهٔ شور محبت شافع یومالحساب
ناظم هر چارگوهر داور هر پنج حس
مالکهر هفت دوزخ فاتح هر هشت باب
خاصیت بخش نباتات از سپندان تا به عود
رنگپرداز جمادات از شبه تا در ناب
نام او در نامهٔ ایجاد حرف اولین
ذات او در دفتر توحید فرد انتخاب
نطفهیی بیمهر او صورت نبندد در رحم
قطرهیی بیامر او نازل نگردد از سحاب
هیچ طاعت بیولای او نیفتد سودمند
هیچ دعوت بیرضای او نگردد مستجاب
بر سلیمان قهرش از یک ترک استثنا نمود
سر القینا علیکرسیه ثم اناب
قدر او بر جاهلان پوشیده ماند ار نه خدای
هفتدوزخ را نکردی خلق از بهر عذاب
گرچه دیدندش به بیداری ندیدندش درست
چشمعاشقکور بود و چهر جانان در حجاب
نهتوانم ممکنش خوانم نه واجب لاجرم
اندرین ره نهدرنگم ممکنست و نهشتاب
عقلگوید عشق دیوانه است زامکان پا مکش
عشقگوید عقل بیگانه است آنسوتر شتاب
عقلگویدلنگ شد اسبم بکش لختی عنان
عشقگویدگرم شدخشم بزنبرخی رکاب
داوری را از زبان عشق فالی برزدم
ربنا افتح بیننا فال من آمد درکتاب
راستی را عقل نتواندکزو یابد نشان
کی توان جستن نشان آب شیرین از سراب
ایکهگویی حق بهقرآن وصفاو ظاهر نگفت
وصف او هست آنچه هست اندرکتاب مستطاب
گرتو از هرعضو عضوی وصفگویی بیشمر
یاکه از هر جزو جزوی مدح رانی بیحساب
وصف آن اعضا ز وصف تن بود قایم مقام
مدح این اجزا ز مدحکل بود نایب مناب
با همه اشیاست جفت و وز همه اشیاست فرد
چونخرد درجان وجان درجسم وجسم اندرثیاب
وین به عنوان مثل بد ورنهکیگنجد به لفظ
ذوق صهبا طعم شکر رنگگل بویگلاب
ذوقآنخواهیبنوشو طعمآنخواهی بچش
رنگاین خواهی ببین و بویآن خواهی بیاب
گرنبد باوی خطاب حق بهظاهر باک نیست
کاوست منظور خدا با هرکه فرماید خطاب
فاشترگویم رجوعلفظ ومعنی چونبهدوست
در حقیقت هم سؤال از وی تراود هم جواب
ور همی بیپردهتر خواهی بگویم باک نیست
اوستلفظواوستمعنیاوستفصل واوستباب
او مدادست او دواتست او بیانست او قلم
اوکلامست اوکتابست او خطابست او عتاب
این همهگفتم ولی بالله تمام افسانه بود
فرقکن افسانه را از وصف ایکامل نصاب
وصفآن باشدکزاو موصوفرابتوان شناخت
نه همی افسانهگفتن همچوکور از ماهتاب
وصفنور آنستکز چشمت درآید در ضمیر
مدح آب آنست کز جانت نشاند التهاب
ایکه سیرابی خدارا وصفآب ازمن مپرس
هل بجویم تشنهیی آنگه بگویم وصف آب
چشم بندی هست تعریف از پی نامحرمان
تا نبیند چشمشان رخسار جانان بینقاب
وینکه منگویم تمام افسانهای عاشتیست
تا بدان افسانه نامحرم رود لختی به خواب
دیدهباشی شاهدی چون بارقیب آید بهبزم
عشقغیرت پیشه هرساعت فتد درپیچوتاب
مصلحت را صد هزار افسانهگوید با رقیب
خوابشآید خودز وصلدوستگردد کامیاب
مغزگفتی نغزگفتی لیک قاآنی بترس
زابلهانکند فهم و جاهلان دیریاب
راهتنگست و فرس لنگست و معبر پر ز سنگ
ای سوار تیز رو لختی عنان واپس بتاب
بیشازینت حدگفتن نیستورگویی خطاست
ختمکن اینجا سخن والله علم بالصواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر زیبا توصیف صبحی دلانگیز و شکوه طبیعت است که به مناسبت جشن ولادت حضرت علی (ع) سروده شده است. شاعر با تصاویری شاعرانه اشاره به زیباییهای صبح، همچون خیمههای زرین در آسمان و پرندگان، کرده و به مقایسهی صبح و شام میپردازد. به دنبال آن، شاعر بر ویژگیهای حضرت علی و ارزشهای او تأکید دارد و از صفات الهی و عشق و محبت سخن میگوید. او همچنین به ارتباط میان عقل و عشق و محدودیتهای هر کدام در درک حقیقت اشاره میکند. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که افسانهها و توصیفها هیچگاه نمیتوانند بهطور کامل حقیقت را بیان کنند و به اهمیت درک عمیق و روحانی اشاره مینماید.
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف زیبایی از آسمان و خورشید ارائه شده است. در این تصویر، آسمان به رنگ نیلی و مانند یک پردهٔ بزرگ نمایان میشود و خورشید همچون یک خیمهٔ زربفت بر آن گسترده است. همچنین، خورشید با نوری درخشان و مانند طنابی طلایی که از پرندهای آسمانی آویزان شده، جلوهگری میکند. این تصویر احساس زیبایی و شکوه طبیعت را به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: پرندهای در دل تاریکی شب، بالهایش را گشود و صبح روشنی که مانند نقره میدرخشید را نمایان کرد، همانطور که شاهبازی به دنبال کلاغی سیاه میرود.
هوش مصنوعی: موهای مشکی مانند عنبر شب، بعد از مدتی سفید میشود. این یک ایراد نیست، زیرا صبح زندگی پیری به دنبال شام جوانی میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که درخشانترین حلقههای ستارهها از هم جدا شدند، مانند تیزی زرین که از ظرف مشکی بیرون میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از یک پرنده زرین و با ارزش است که به دنبال شکار بچههای پرندگان دیگر به آسمان پرواز میکند. این پرنده نمادی از قدرت و زیبایی است که در جستجوی طعمهای برای خود، به آسمانها پرواز میکند و تصویرگر رقابت و زندگی در دنیای طبیعی است.
هوش مصنوعی: به وسیلهٔ تسلط آسمان، یاقوت زردی به صورت جادویی ایجاد شده که در زیر آن صد هزار مهرهٔ زیبا و درخشان از آب خوشاب پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا تصویر زیبایی از یک عنکبوت با تارهای طلا و مگسهای نقرهای به تصویر کشیده شده است. عنکبوت درون گنبدی آبی و مینا مانند، این تارها را با دقت و هنرمندی بافته است. این توصیف نشاندهنده زیبایی و ظرافت در طبیعت و هنرنمایی موجودات است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف نهنگی بزرگ و شکوهمند میپردازد که با قدرت و حرکاتش، سبب ترس و نگرانی صدها هزار ماهی میشود. نهنگ به قدری عظیم و تاثیرگذار است که حضورش باعث احساس ناامنی و اضطراب در میان ماهیها میگردد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک قایق طلایی میپردازد که در اثر حرکاتش، در دریا پنهان میشود و به شکل حبابهای نقرهای در میآید. به نوعی، تصویر زیبایی از ارتباط قایق و دریا را ارائه میدهد که در آن قایق با جلوههای درخشانش در دل آب تأثیرگذار و زیبا دیده میشود.
هوش مصنوعی: در این صبح زیبا که یادآور کشتی پرزرق و برق مهر است، ای ماه با چهرهای نقرهای، ما را به کشتیای ببَر که شراب در آن است.
هوش مصنوعی: اگر در روز محشر از تو خواسته شود، چهرهای زیبا و جذاب نشان بده، زیرا آن روز، روزی است که خورشید از مغرب طلوع میکند.
هوش مصنوعی: زندگی روح در مرگ بدن را میبینم و میدانم که باید از شراب بنوشم. این سخن من است: برای مرگ خود شادی کنید و برای ویرانیها بسازید.
هوش مصنوعی: من هر دو لعل (دندان) تو را که شکرین و خوشمزه هستند خواهم بوسید تا هیچ چیزی مانند شکرآب میان آنها نماند.
هوش مصنوعی: این ماه رجب به خصوص جشنی شگفتانگیز به خاطر تولد امام علی (ع) برگزار کرد، که به خاطر خوشحالی و سروری که دارد، شاه این جشن را ترتیب داد.
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه که حامی دین و دولت است، زینتبخش سرزمین و ملل است و او پادشاهی قهرمان و صاحب اقتدار است.
هوش مصنوعی: این جشن جدید به دستور شاهی برگزیده برگزار میشود که مانند حکمت و خرد، سلطنت او از هرگونه تغییر و آشفتگی در امان است.
هوش مصنوعی: برای عمر جاویدان و نام ابدی، خداوند پاداشهای زیادی میدهد و اجرهایی بیپایان عطا میکند.
هوش مصنوعی: واقعاً از میان پادشاهان، زینتهایی که دارند شایسته است و نه زینتهایی که هر روز و شب به رنگ کردن و آرایش کردن بپردازند.
هوش مصنوعی: برای ساختن قصر جاودانی نیازی به خاک و آجر نیست، وگرنه کجا میتوان آن دژ بزرگ و محکم را که افراسیاب ساخته بود، پیدا کرد؟
هوش مصنوعی: شاید به خاطر نسبت دادن این عید به ناصر، مردم آن را عید ناصری بنامند، مانند عید نوروز که جلال و شکوه دارد.
هوش مصنوعی: این سرزمین پر از خاک و گل است و به قدری زیباست که آسمان از حسادت به آن میگوید: کاش من هم مانند این زمین خاکی میبودم.
هوش مصنوعی: آیا میدانی کسی که نمایانگر کامل است کیست؟ او در میان حق و باطل قرار دارد و حکم او فصلالخطاب است.
هوش مصنوعی: نور اولیه که به ظهور میآید، نقطه اوج کمال است و به اعتبار اسامی زیبا و نیکو، به معنای زیبایی و خوشآمدگویی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عشق الهی اصل و بنیاد علم ابدی است و شوق و علاقهی عمیق به معبود در روز قیامت، شفاعتکننده خواهد بود.
هوش مصنوعی: خالق و ناظر بر تمام نعمتها و زیباییهاست و کسی است که بر همه حواس ما اشراف دارد. او بر آتش دوزخ تسلط دارد و به تمام درها و راههای زندگی آگاه است.
هوش مصنوعی: نباتات و گیاهان از درختان سپند و عود گرفته تا رنگهای متنوع آنها، ویژگیهای خاصی دارند که از موجودات بیجان و سایهها نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: اوّلین اسم در نامهٔ آفرینش و آغاز وجود، نشاندهندهٔ اصل و ذات یگانگی و توحید است که در آن، فرد خاصی برگزیده شده است.
هوش مصنوعی: بدون محبت او، هیچ چیزی شکل نمیگیرد و هیچ قطرهای بدون فرمان او از آسمان نباریده نمیشود.
هوش مصنوعی: هیچ عبادتی ارزشمند نیست اگر تحت ولایت او نباشد و هیچ دعایی مستجاب نمیشود مگر با رضایت او.
هوش مصنوعی: سلیمان، در میان همه، به خاطر یک ترک خاص از خود حق قهر را برداشت و او را بر تختش نشاند و سپس به سوی او بازگشت.
هوش مصنوعی: ارزش و مقام او بر نادانان پنهان باقی ماند، وگرنه خداوند خالق جهنم را برای عذاب انسانها نیافریده بود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او را در بیداری دیدهاند، اما نتوانستهاند او را بهدرستی بشناسند؛ زیرا چشم عاشق همچون نابینایان است و جمال محبوب در پردهای از حجاب قرار دارد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آن را ممکن بدانم و نه این که لازم باشد، بنابراین در این مسیر نه تردید دارم و نه عجله.
هوش مصنوعی: عقل میگوید که عشق یک کار بیخود و دیوانهوار است و نباید از آن فاصله گرفت، اما عشق میگوید که عقل تنها بیگانهای است و باید به جلو رفت و شتاب کرد.
هوش مصنوعی: عقل به من میگوید که اسبم ضعیف شده، کمی مهار را بکش و متوقف شو، اما عشق میگوید زمانی که خشمگین شدم، باید بر رکاب پا بگذارم و حرکت کنم.
هوش مصنوعی: با عشق و شوق، تقاضای قضاوت و ارزیابی کردم و خواستم که خداوند میان ما داوری کند. به همین دلیل، فال من به سویی رفت که در کتابی نوشته شده است.
هوش مصنوعی: اگر حقیقتی وجود داشته باشد، عقل نمیتواند آن را بفهمد و نشان آن را پیدا کند. مثل این است که نتوان از روی سراب، نشانهای از آب شیرین پیدا کرد.
هوش مصنوعی: شما که میگویید حق در قرآن نتوانسته است توصیف شود، بدانید که واقعیت او همان چیزی است که در این کتاب معتبر آمده و همهچیز در آن گنجانده شده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از هر یک از اعضای وجودت توصیفی بیپایان کنی یا از هر بخشی از وجودت ستایش بینهایت به زبان بیاوری، کار بسیار دشواری خواهد بود.
هوش مصنوعی: توصیف این اعضا به وصف تن مربوط میشود و ستایش این اجزا به ستایش کلّ بدن وابسته است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر چیزی در عالم، جفت و فردی دارد. مانند عقل که در وجود انسان است و جان که در جسم او قرار دارد، و جسم نیز در لباس است. به عبارتی دیگر، همه چیز در زندگی به نحوی به هم مرتبط است و وجود جفت و فرد را در خود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و لذتهای معنوی و حسی میپردازد. دو عالم شیرینی و لطافت را نشان میدهد؛ یکی طعم دلپذیر شکر و دیگری عطر گل محمدی. این ترکیب با ذوق و احساس، سرشار از زیبایی و دلچسبی است و نشان میدهد که چگونه واژهها نمیتوانند به تنهایی عمیقترین لذتها و زیباییها را به تصویر بکشند. در واقع، این زیباییها فراتر از کلمات هستند و تجربهای عمیقتر را میطلبند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از لذتها بهرهمند شوی، آنها را تجربه کن؛ اگر میخواهی طعم را بشناسی، بچش. اگر به رنگها علاقهمندی، آنها را مشاهده کن و اگر به بوها توجه داری، آنها را استشمام کن.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظاهر با خدا صحبت کند و از درست بودن این گفتوگو نگران نباشد، باید بداند که خداوند با هر کسی به دلخواه خود سخن میگوید و منظور او فراتر از تنها کلام است.
هوش مصنوعی: بهطور روشنتر بگویم، زمانی که به دوست میپردازم، در واقع هم از او سوال میکنم و هم جوابی از او میگیرم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بیپرده و واضح بگویم، نگران نباش. او هم در کلام و هم در معنا حاضر است و در حقیقت، فصل و دروازه ورود به این موضوع نیز اوست.
هوش مصنوعی: او همانند مداد و دوات است و به نوعی بیان و قلم به شمار میآید. او کلام، کتاب، خطاب و عتاب نیز به حساب میآید؛ در واقع، همه این ویژگیها را در خود جمع کرده است.
هوش مصنوعی: من این همه صحبت کردم، اما به خداوند قسم، همهاش داستان بود. پس تفاوت داستان را با توصیف حقیقی دریاب، ای شخص کامل و مستعد.
هوش مصنوعی: توصیف چیزها به خوبی میتواند صفات آنها را مشخص کند، اما فقط با داستانسرایی نمیتوان حقیقت را درک کرد، مانند فرد نابینایی که درباره ماه و تابیدن آن صحبت میکند بدون اینکه آن را دیده باشد.
هوش مصنوعی: نور چشمانت توصیفگر جمال توست و ستایش آب، نشانی از عشق و شوقی است که از جانت برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی که آب را از خدا میشناسد، میخواهد درباره آب از من بپرسد، بهتر است که ابتدا به جستجوی خود بپردازد و تشنگیاش را درک کند، سپس میتوانم به او دربارهی آب بگویم.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر حفظ راز و جلوگیری از دیدن صورت محبوبی که در پس پرده است، بستهاند و از تعریف و تمجید معشوقهی خود پرهیز میکنند تا کسی نتواند او را ببیند.
هوش مصنوعی: من میگویم که تمام داستانهای عاشقانه این است که بخواهد کسی ناآشنا لحظاتی در خواب عمیق فرو برود.
هوش مصنوعی: به چشمانت دیدهای که در هر لحظه، مانند باران در رقابت، به میخانه عشق میآید و غیرت را به نمایش میگذارد؛ هر ساعت در پیچ و تاب احساسات فرومیرود.
هوش مصنوعی: مصلحت به قدری دروغ و داستان میسازد که حتی رقیب نیز در خواب به وصال دوست برسد و به کامیابی دست یابد.
هوش مصنوعی: تو سخنان زیبا و دلنشینی گفتهای، اما قاآنی، از افرادی که نادان و کمفهم هستند، باید بترسی؛ چون آنها دیر به مطالب عمیق و معنای اصلی میرسند.
هوش مصنوعی: راه تو تنگ است و اسب تو لنگ میزند و مسیر پر از سنگلاخ است. ای سوار چابک، کمی عقبتر بیا و بگذار تا فکر کنم.
هوش مصنوعی: بیش از این نمیتوان سخن گفت و اگر بگویی، اشتباه است. اینجا سخن را تمام کن، و خداوند داناتر است به درست و نادرست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.