گنجور

 
۶۱۸۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۰

 

... دامنت گرد نفس دارد چو صبح افشانده گیر

جزکف بی مغز از این دریا نمی آید برون

ای گهر مشتاق دیگی از هوس جوشانده گیر ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۴

 

... گشتیم غرق صد عرق ننگ از اعتبار

دریا ز سرگذشت رموز گهر مپرس

ما بیخودان ز معنی خود سخت غافلیم ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۵

 

... ره تحقیق از سیر گریبان طی نمی گردد

ندارد پیچش طومار دریا سعی گردابش

به یاد شرمگین چشمی قدح می زد خیال من ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۴

 

... سلامت آرزو داری برو ترک سلامت کن

به ساحل موج این دریا شکستن می برد زودش

نپنداری ز جام قرب زاهد نشیه ای دارد ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۵

 

... شکست از هر چه باشد می زند بر سایه امیدش

چه مقدار آگهی بر خویش چیند قطره از دریا

خیالت راست تحقیقی که ممکن نیست تقلیدش ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۶

 

... بسکه عاشق سرگران افتاده است از بار دل

موج اگر گردد نگیرد آب دریا بر سرش

رحم کن بر حال بیماری که از ضعف بدن ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۷

 

... که پیکان یک قدم پیش است از سعی پرتیرش

به دریا برد از دشت جنون دیوانه ما را

هجوم آبله یعنی حباب موج زنجیرش ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۶

 

... چه مقدار آبرو سامان کند خون من بیدل

به دریا تر نمی گردد زبان اژدر تیغش

بیدل دهلوی
 
۶۱۸۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۸

 

... آب می گردد دل از درد وطن آوارگان

ای ترحم صید دام ماهی از دریا مکش

انفعال فطرتم ای کلک نقاش کرم ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۶

 

... نگاهش بر نمی گردد اگر برگشت مژگانش

شکست موج دارد عرض بی پروایی دریا

من و آرایش رنگی کزو بستند پیمانش ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷

 

... بی لب دلدار بیدل غوطه زد در موج اشک

عاقبت افکند در دریا گهر گم کردنش

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۹

 

... حرصت همه گر قطره تقاضاست حذرکن

تاکاسه در یوزه دریا ننهد پیش

مفت است غنا چشمی اگر سیر توان کرد ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۴

 

طرب خواهی درین محفل برون آ گامی آن سویش

بنالد موج از دریا تهی ناکرده پهلویش

گلستانی که حرص احرام عشرت بسته است آنجا ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۸

 

... کرد چون آیینه پنهان حیرتم از چشم خویش

خواه دریا نقش بندم خواه شبنم گل کنم

رفتنی پیداست در هر صورتم از چشم خویش ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۲

 

... تخته می گردد به یک خشت لحد دکان حرص

عالمی اسباب بر هم چید و زین دریا گذشت

تا نفس داری تو هم پل بند از سامان حرص ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۹

 

... عارف ز اعتبار تعین منزه است

دریا حباب نیست که بالد ز موج و کف

وهم فضول دشمن یکتایی است و بس ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۲

 

... عزلت از حادثه دهر برون تاختن است

موج دریا نشود دست و گریبان صدف

نیست در عالم بی مطلبی اسباب دویی ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۵

 

تا نمی گردد تب و تاب نفس ها برطرف

می دود اجزای ما چون موج دریا هر طرف

بسته اند از شوخی اضداد نقش کاینات ...

... قطره کو گوهرکدام افسون خودبینی بلاست

جمله دریاییم اگر این عقده گردد بر طرف

بیدل از بس ششجهت جوش بهار غفلت است ...

بیدل دهلوی
 
۶۱۹۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۶

 

... شور امکان بر نیاید با دل آسودگان

جوش دریا نیست با جمعیت گوهر طرف

تا توانی بیدل از وهم تعلق قطع کن ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۰۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۸

 

... گل همان در غنچگی دارد دل بلبل به کف

محو گشتن می کند دریا حباب و موج را

جزو از خود رفته دارد دستگاه کل به کف ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۳۰۸
۳۰۹
۳۱۰
۳۱۱
۳۱۲
۳۷۳