گنجور

 
۶۰۲۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶

 

... ز محو عشق غیر از عشق نتوان یافت آثاری

به دریا قطره چون گردید گم مشکل شود پیدا

شهیدان ادبگاه وفا را خون نمی باشد ...

... به رنگی موج خلقی از تپیدن آب می گردد

کزین دریا به قدر یک گهر ساحل شود پیدا

نفس تا هست زین مزرع تلاش دانه دل کن ...

... طبیعت باید اینجا اندکی غافل شود پیدا

درین دریا دل هر قطره گوهر در گره دارد

اگر بر روی آب آید همان بیدل شود پیدا

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

... به سعی دیده حیران دل از تپش ننشست

گهرکند چه قدر خشک آب دریا را

اثرگم است به گرد کساد این بازار ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲

 

... نه از موج نسیم است اینقدرها جوش بیتابی

تب شوق کسی در رقص دارد نبض دریا را

خموشی غیر افسودن چه گل ریزد به دامانت ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

 

... نگردد مانع جولان اشکم پنجه مژگان

پر ماهی نگیرد دامن امواج دریا را

نه از عیش است اگر چون شیشه می قلقل آ هنگم ...

... سراغ کاروان دردم از حالم مشو غافل

ببین داغ دل و دریاب نقش پای غمها را

نبندی بردل آزاد نقش تهمت حسرت ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

... حریف وحشت دل دیده حیران نمی گردد

گهر مشکل فراهم آورد اجزای دریا را

سخن تادر جهان باقی ست از معدومی آزادم ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

... ندارد شور امکان جز به کنج فقر آسودن

اگر ساحل شوی در آب گوهرگیر دریا را

درین دریا ز بس فرش است اجزای شکست من

به هرسومی روم چون موج برخود می نهم پا را ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷

 

... سلامت آینه اعتبار امکان نیست

شکسته اند به صد موج رنگ دریا را

صفای دل به کدورت مده ز فکر دویی ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

موج پوشید روی دریا را

پرده اسم شد مسما را ...

... شعله دل ز چشم تر ننشست

ابر ننشاند جوش دریا را

آگهی می زند چوآیینه ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۲۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

... دل آسوده ما شور امکان در قفس دارد

گهر دزدیده است اینجاعنان موج دریا را

بهشت عافیت رنگ جهان آبرو باشی ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

 

نسیم شانه کند زلف موج دریا را

غبار سرمه دهد چشم کوه و صحرا را ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱

 

نفس آشفته می دارد چو گل جمعیت ما را

پریشان می نویسد کلک موج احوال دریا را

در این وادی که می باید گذشت از هرچه پیش آید ...

... به آگاهی چه امکانست گردد جمع خوددا ری

که با هر موج می باید گذشت از خویش دریا را

در این گلشن چو گل یک پر زدن رخصت نمی باشد ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

... دکان آرایی هستی گر این خجلت کند سامان

عرق تا خاک گردیدن به دریا می برد ما را

اگر عبرت ره تحقیق مطلب سرکند بیدل ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

ز بزم وصل خواهش های بی جا می برد ما را

چو گوهر موج ما بیرون دریا می برد ما را

ندارد شمع ما را صرفه سیر محفل امکان ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸

 

... عبث بر ما تنک کردند تیغ قاتل ما را

غبار احتیاج امواج دریا خشک می سازد

عیار کم مگیرید آبروی سایل ما را ...

... ز خشکی های وضع عافیت تر می شود همت

عرق ای کاش در دریا نشاند ساحل ما را

تمیز از سایه ممکن نیست فرق دود بردارد ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶

 

... به جز کشتی شکستن ساحل امنی نمی باشد

ز بس وسعت فروبرده ست این دریا کران ها را

به سعی اشک کام از دهر حاصل می کنی روزی ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

... توفان طراز چشم من از پهلوی دل است

سامان آبروست ز دریا سحاب را

دانا و میل صحبت نادان چه ممکن است ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

... می شوی پروانه گرد شمع هرمحفل چرا

ابر اینجا می کند ازکیسه دریا کرم

ای توانگر برنیاری حاجت سایل چرا ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷

 

... اره بی دانه چون گردد ببرد سنگ را

درحبات و موج این دریاتفاوت بیش نیست

اندکی باد است در سر صاحب اورنگ را ...

... سبزه بام و در آیینه می دان زنگ را

گوهرم نشناخت بیدل قدر دریا مشربی

کارها با خود فتاد آخرمن دلتنگ را

بیدل دهلوی
 
۶۰۳۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹

 

... به این توفان ندانم در تمنای که می گریم

که سیل اشک من در قعر دریا راند ساحل را

مپرس از شوخی نشو و نمای تخم حرمانم ...

بیدل دهلوی
 
۶۰۴۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰

 

... به خواب امن می باشد نگه چشم تغافل را

زبحث شورش دریا نبازد رنگ تمکینت

چوگوهرگر بفهمی معنی درس تأمل را ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۳۰۰
۳۰۱
۳۰۲
۳۰۳
۳۰۴
۳۷۳