به خاک تیره آخر خودسریها میبرد ما را
چو آتشگردنافرازی ته پا میبرد ما را
غبار حسرت ما هیچ ننشست اززمینگیری
کههرکس میرود چونسایه از جامیبرد مارا
ندارد غارت ما ناتوانان آنقدرکوشش
غباریم وتپیدن ازکف ما میبرد ما را
بهگلزاریکه شبنم هم امید رنگ بو دارد
نگاه هرزه جولان بیتمنا میبرد ما را
گر از دیر وارستیم شوقعبه پیش آمد
تک وپوی نفس یاربکجاها میبرد ما را
به یستیهای آهنگ هلب خفتهست مفراجی.
نفسگر واگذارد، تا مسیحا میبرد ما را
در آغوش خزان ما دو عالم رنگ میبازد
ز خود رفتن بهچندین جلوه یکجا میبرد مارا
گسستن نیست آسان ربط الفتهای این محفل
چو شمع آتش عنانی رشته برپامیبرد ما را
دکانآرایی هستیگر این خجلتکند سامان
عرق تا خاک گردیذن به دریا میبرد ما را
اگر عبرت ره تحقیق مطلب سرکند بیدل
همین یک پیش پا دیدن به عقبا میبرد ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا میبرد ما را
ز بزم وصل، خواهشهای بیجا میبرد ما را
چوگوهر موج ما بیرون دریا میبرد ما را
ندارد شمع ما را صرفه سیر محفل امکان
نگه تا میرود ازخود به یغما میبرد ما را
چو فریاد جرس ماییم جولان پریشانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.