به خاک تیره آخر خودسریها میبرد ما را
چو آتش گردنافرازی ته پا میبرد ما را
غبار حسرت ما هیچ ننشست از زمینگیری
که هرکس میرود چون سایه از جا میبرد مارا
ندارد غارت ما ناتوانان آنقدر کوشش
غباریم و تپیدن از کف ما میبرد ما را
به گلزاری که شبنم هم امید رنگ و بو دارد
نگاه هرزهجولان بیتمنا میبرد ما را
اگر از دیر وارستیم شوق کعبه پیش آمد
تکوپوی نفس یارب کجاها میبرد ما را
به یستیهای آهنگ طلب خفتهاست معراجی
نفس گر واگذارد تا مسیحا میبرد ما را
در آغوش خزان ما دو عالم رنگ میبازد
ز خود رفتن به چندین جلوه یکجا میبرد مارا
گسستن نیست آسان ربط الفتهای این محفل
چو شمع آتشعنانی رشتهبرپا میبرد ما را
دکانآرایی هستی گر این خجلت کند سامان
عرق تا خاک گردیدن به دریا میبرد ما را
اگر عبرت ره تحقیق مطلب سرکند بیدل
همین یک پیش پا دیدن به عقبا میبرد ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دلنگرانیهای انسان و سرنوشت ناگزیر اوست. شاعر به تصویرسازی از احساساتی چون حسرت، خودسری، و جدایی میپردازد و نشان میدهد که هر عمل و انتخابی ممکن است به سرنوشتی ناخوشایند منتهی شود. در این مسیر، انسانها مانند سایهها، به راحتی از مکان خود دور میشوند و به مکانهای جدید کشیده میشوند. همچنین، شاعر به ناامیدی و رنگ باختن زندگی در آغوش خزان اشاره میکند و گسستن روابط انسانی را دشوار میداند. به طور کلی، شعر به تلاطم و عدم قطعیت زندگی انسان میپردازد و بر لزوم توجه به تبعات رفتارها تأکید دارد.
هوش مصنوعی: سرانجام، سرکشهای ما به خاک سیاه میافتد و مانند آتش که از زمین برمیخیزد، ما را نیز به پایین میکشد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه ما هیچگاه از دل و جانمان فروکش نکرده است، مانند سایهای که هر فردی که میرود، از خود بهجای میگذارد و ما را رها نمیکند.
هوش مصنوعی: ما ناتوانان، هر چقدر هم که تلاش کنیم، نتوانسته و بیثمر خواهیم بود. در واقع، مثل غباری هستیم که با کوچکترین تپشی از دست میرویم و به آسانی فراموش میشویم.
هوش مصنوعی: در یک باغ گل که شبنم هم به آن زیبایی و عطر میبخشد، نگاهی به جاهای ناپاک و بیارزش ما را به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: اگر از گذشته رها شویم و به شوق زیارت کعبه بیفتیم، نفس ما به کجاها خواهد برد. خدایا! این نفس ما را در چه راههایی خواهد برد؟
هوش مصنوعی: به حقیقت، در آهنگ خواستهها نغمهای نهفته است که اگر نفس ما از آن رها شود، مسیحا ما را به اوج خواهد برد.
هوش مصنوعی: در آغوش پاییز، جهان با رنگهای مختلف خود را نشان میدهد و با رفتن به جلوههای زیبای مختلف، ما را به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: قطع کردن ارتباط و پیوندهای محبت در این جمع آسان نیست، زیرا مانند شمعی که در حال سوزاندن خود است، این حس ما را به هم متصل نگهمیدارد.
هوش مصنوعی: اگر به زیباییهای دنیا توجه کنیم و از آنها لذت ببریم، ممکن است در برابر احساس شرم یا خجالت قرار بگیریم. این احساس میتواند ما را به سوی تغییر و تحول راهنمایی کند و در نهایت به ما کمک کند تا به مرحلهای بالاتر در زندگی برسیم، جایی که از زمین و خاک به وسعت دریا نائل شویم.
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی حقیقت قرار بگیریم، با مشاهده چیزهای ساده و عادی، میتوانیم درسهای بزرگی از زندگی بگیریم و به درک عمیقتری از مسائل دست یابیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا میبرد ما را
ز بزم وصل، خواهشهای بیجا میبرد ما را
چوگوهر موج ما بیرون دریا میبرد ما را
ندارد شمع ما را صرفه سیر محفل امکان
نگه تا میرود ازخود به یغما میبرد ما را
چو فریاد جرس ماییم جولان پریشانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.