گنجور

 
۵۵۸۱

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱ - دیباچه جلالای طباطبایی بر مثنویاتی که کلیم و قدسی در تعریف کشمیر سروده‌اند

 

... بقا را با عطایش توامان کرد

کفش را دشمن دریا و کان کرد

نگین را بهر نامش نامور ساخت ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۲

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳ - تعریف ملک کشمیر و آب و هوای آن

 

... کجا خضر و کجا این سبز رعنا

که آن از چشمه خورد آب این ز دریا

ز چشم بد کس اینجا چون گریزد ...

... نشاید رفت بی کشتی به گلگشت

ز شبنم کار دریا می کند دشت

همه خار و خسش ریحان و سنبل ...

... بهار این چمن باشد وفادار

ز دریا کی کشد منت سحابش

که بی منت هوا می بخشد آبش ...

... ز سبزی و تری شد آنچنان راغ

که هم دریا توانش خواند و هم باغ

نگاری بر ورق گر صورت خار ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۳

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۷ - اوصاف دلربایی باغ فرح‌بخش

 

... خیابانی ز آب زندگانی

به پای شاه نهر افتاده دریا

در شهوار ازو دارد تمنا

جدا گردد چو آب از چشمه سارش

کشد دریا به عزت در کنارش

درین گلشن برای هر نهالی ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۴

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۵ - در تعریف باغ بحرآرا بر لب دریا

 

ز دریا باغ بحرآرا نمایان

چو از آیینه عکس روی جانان ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۵

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور

 

... مگر از جوی شیرش یادگار است

شب مهتاب و سیر روی دریا

کند آیینه دل را مصفا

چه دریا آسمان برقراری

ز گل های کول خورشیدزاری ...

... ز کشتی های لعلی شد گلستان

مگو دریا ندارد حاصل کان

شده مخصوص هر کشتی بهاری ...

... چو طاووسان کشیده چتر بر سر

نه کشتی ها درین دریا روانند

که طاووسان گلزار جنانند ...

... گل روی سبد کشتی نشینان

نهد بر آب دریا گرچه سینه

رود بر روی موج گل سفینه ...

... بهشتی در میان آب کوثر

بهشتی از ته دریا نمودار

چنان کز دیده تر عکس دلدار ...

... ز صد گنج روان در هر سفینه

ز بس کز قعر دریا سبزه زد سر

زمرد شد ز عکس سبزه گوهر ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۶

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - تعریف ورود شاهجهان به کشمیر

 

... چو طبعش مایل خشکی شد از آب

فرو شد از الم دریا به گرداب

صبا رفت و گلستان را خبر کرد ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۷

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۸ - تعریف چشمه اچول

 

... بر این سرچشمه چندان در فشاندم

که دریا را به روی خود نشاندم

چه می پرسی حدیث باغ اچول ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۸

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۱ - تعریف چشمه ورناک

 

... چه شد گر خضر را هم جرعه ای داد

رسد این چشمه دریا را به فریاد

ز فیضش ملک کشمیرست معمور ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۹

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۴ - مدح شاهجهان و پایان کلام

 

... غریبان را وطن از یاد رفته

هوس را حاصل دریا و معدن

ز باد آستین ریزد به دامن ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۰

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۵ - در توصیف باغ جهان‌آرای اکبرآباد

 

... کرم را داد دستی از هر انگشت

کفش را پنج دریا جمع در مشت

برای خنده دارد کبک طناز ...

... چو نقش زر ببالد نقش خاتم

کفش پیمانه دریای اکرام

لباس خاص لطفش رحمت عام ...

... بلندی های شعر از همت اوست

به دریای عطایش بهر تقسیم

ز ماهی مضطرب تر بدره سیم ...

... ببندد قطره او گر میان چست

تواند هفت دریا را ورق شست

چه گویم وصف این دریا که بینی

جز این کز آسمان آید زمینی ...

... ز قید دجله شد آزاد بغداد

چه دریا منبع آب حیاتی

به سویش بازگشت هر فراتی ...

... چنان کز پرده دل بادبانش

ز کشتی موج دریا نیست پیدا

که کشتی هست بیش از موج دریا

همه مردم نشین چون خانه چشم ...

... چو در کشتی نشیند شاه عالم

ز بس بر خویش بالد آب دریا

شود هم عقد گوهر با ثریا ...

... به سان توتیا در چشم کشتی

ز شوق از بس که دریا رفت بالا

ز مرغابی فلک نشناخت خود را ...

... ز رشک بحر شد پرخون دل بر

که از خشکی به دریا رفت گوهر

چه کشتی منبع دریای رحمت

ز فیض عالمی جویای رحمت ...

... چو سیرش سوی کشتی رهنمون شد

ز دریا تلخی و شوری برون شد

صدف بر گرد کشتی گوهر افشاند ...

... ز بحر آن گوهر خوبی گذر کرد

سراسر آب دریا را گوهر کرد

ز ملاحان آن کشتی چه پرسی

که هریک حامل عرشند و کرسی

به دریا گرچه کشتی بی شمارست

زهی دریا که بر کشتی سوارست

ندانم این سفینه از چه باب است ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۱

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۸ - تعریف تخت سلطنتی و تاریخ ساخت آن

 

... زرش را مهر دل تا بر گوهر تافت

صدف در قعر دریا سینه بشکافت

ز انواع جواهر گشته الوان ...

... تواند صد فلک را داد اختر

ز شادابی درش دریای آب است

طلایش را عیار آفتاب است ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۲

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳۰ - در وصف ناتوانی و بیماری

 

... مرا زور طبیعت برقرار است

درین دریا گهر بیش از شمارست

به مدحت گوهر آرم آنقدر پیش ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۳

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳۱ - تعریف توکل و قصه رهزن فقیر شده و حال بت‌پرست تارک دنیا

 

... چشمه فیض از دل دانا طلب

گوهر سیراب ز دریا طلب

نغمه ناهید ز ناهید پرس ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۴

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱

 

... بود جوهر ذات دستش کرم

ز خرج کفش دخل دریا و کان

به یک دم برآورد کردن توان ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۵

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۳

 

... ز اظهار معنی به من در خروش

چو غواص گوهر به دریا فروش

ز تاراج معنی گرفته نصیب ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۶

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۴

 

... محک شو که دانی عیار مرا

به دریا روم گر پی شعر تر

صدف را به رویم نبندند در ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۷

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۷

 

... که در خاک خون در دل لاله مرد

به دریا اگر عکس در آب راند

به بطن صدف در غلتان نماند ...

... همین است اگر هست بار گران

چو عکسش به دریا شود خودفروش

صدف را گرانی فروشد به گوش ...

... چو خرطوم خود را گذارد به آب

عجب نیست دریا شود گر سراب

چو از پشتش آید فرو فیل بان ...

... ز هر گوشه سر کرد سیلاب زور

ز شورش جهان گشت دریای شور

غبار آنقدر سوی افلاک شد ...

... براید چو پای تهور به سنگ

در و دشت دریای خون شد تمام

زره ماهی دشت را گشت دام ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۸

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۸

 

... سراپای چون غنچه یک مشت دل

ازین فوج گردی به دریا رسید

به دریا نم آب را خاک چید

شود گرم هنگامه رست خیز ...

... ز طوفان مستی در آن عرصه فیل

کف آورده بر لب چو دریای نیل

شده مست پرخاش فیل دمان ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۹۹

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۹

 

... کله خودها چون فلک سرنگون

جهان در تلاطم ز دریای خون

یلان جامه تار در تن کشند ...

... ازین خندق و قلعه باشکوه

به هم گشته مربوط دریا و کوه

که دیده حصاری ز یک پاره سنگ ...

قدسی مشهدی
 
۵۶۰۰

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱۳

 

... سپهری که باشد پر از آفتاب

ز عکس چراغان به دریا حباب

بلورین قدح بود و گلگون شراب ...

قدسی مشهدی
 
 
۱
۲۷۸
۲۷۹
۲۸۰
۲۸۱
۲۸۲
۳۷۳