بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۱
بر سینه داغ های تمنا نوشته ایم
یک لاله زار نسخه سودا نوشته ایم
هرجا درین بساط خس ما به پرده ای ست ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۹
... به قدر ذره چکد اشک دیده روزن
خیال کشت گل و سیر لاله حیف وفاست
ز چشم منتظران هم دمیده است سمن ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۰
... که زیر خاک چه مقدار ریخته است کفن
چو لاله از دل افسرده تا به کی بیدل
چراغ کشته توان داشت در ته دامن
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۸
... از طناب برق معمار بنای سوختن
لاله این گلستان چندان نشاط آماده نیست
کاسه داغیست در دست گدای سوختن ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۳
... که در آینه نخواهی به نفس نگاه کردن
ز معاشران چو بیدل غم لاله کرد داغم
به چمن نمی توان رفت پی دل سیاه کردن
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۱
سوخته لاله زار من رفته گل از کنار من
بی تو نه رنگم و نه بو ای قدمت بهار من ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۴
... چون نگه در دیده ها خالیست از من جای من
اینقدرها لاله گلزار سودای کی ام
بی چراغان نیست دشت و در ز نقش پای من ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۷
... بهار هم زپر رنگ می کند بالین
بهار لاله این باغ دیده ای بیدل
تو هم به خاتم دل داغ نه به جای نگین
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۳
لباس کعبه پوشید از خط مشکین عذار او
نگه را این زمان فرض است طوف لاله زار او
بهارم کرد ذوق محرم فتراک او بودن ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۵
... آتش منفعل روز زمینگیر حیاست
لاله گل کرد چراغی که تو افروخته ای
بیدل اندیشه طور و شجر ایمن چند ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۶
... تک و تازگرد نفس مبر به دری که آینه بسته ای
زگل تعلق این چمن به کجاست لاله گوش من
چو سحر به دام و قفس متن نفسی و از همه رسته ای ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۶
... تاگلستان تو در سبزه خط گشت نهان
دیده ای نیست که چون لاله ندارد رمدی
داغها در دل خون گشته مهیا دارم ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۵
... حریفان را چراغ راه مقصد دسته گل شد
تو داغ لاله ای با نیل سوسن زین چمن بردی
صدایی پرفشان چون سایه اکنون زیرکوه آمد ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۲
... به چندین داغ آهی از دل ما سر نزد بیدل
چراغ لاله ما نیست تهمت قابل دودی
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۵
... که پایمال جهانند اهل بیکاری
چو برگ لاله سیاهی ز داغ ما نرود
به چشم اختر ما نیست رنگ بیداری ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۳
... به رویت پیچ و تاب طره مشکین به آن ماند
که شاخ سنبلی بر لاله احمر کند بازی
در آن محفل که گلچین هوس باشد دم تیغت ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۹
... مصرع موزون نکردم درزمین قلقلی
لاله وارم دل به حسرت سوخت اماگل نکرد
آنقدر دودی که پیچم بر دماغ سنبلی ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۸
... در آتش است نیمی در پیچ و تاب نیمی
آن لاله ام درین باغ کز درد بیدماغی
تا یک قدح ستانم کردم کباب نیمی ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۵
تنش را پیرهن چون گل دمید افسون عریانی
قبای لاله گون افزود بر رنگش درخشانی
جنون حسن از زنجیر هم خواهدگذشت آخر ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۰
... قاصد من تو می رسی نامه برم تو می روی
لاله کجا و کو سمن تا شکند کلاه من
همچو بهار ازین چمن گل به سرم تو می روی ...