گنجور

 
۴۰۶۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۹

 

... عمرها عریانی من پرده دار راز بود

یک گهر بی ضبط موج از بحر امکان گل نکرد

هر سری کاندوخت جمعیت گریبان ساز بود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۰

 

... خاکشان پی سپر قامت رعنایش بود

موج را هرزه دویها ز گهر دور انداخت

آبرو در قدم آبله فرسایش بود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۵

 

... ناتوانی برنیاورد از طلسم حیرتم

همچو موج گوهرم یک گام صد فرسنگ بود

هر بن مویم به پیری آشیان ناله ای ست ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۳

 

... سیر این باغم نفس درپیچ وتاب جهد سوخت

موج خشکی داشت جوی آرزو سنبل نبود

وضع ترتیب تعلق غیر دردسر نداشت ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۷

 

... که صد کتاب سخن محو بیزبانی بود

تلاش موج درتن بحر هیچ پیش نرفت

گهر دمیدن ما پاس بیکرانی بود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۸

 

... بشنو من و مای همه چون گوش کر از خود

ای موج گر احسان طلب در نظر تست

در وصل گهر هم نگشایی کمر از خود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۹

 

... تردامنی ست پایه معراج انفعال

این موج چون بلند شود برجبین دود

بر جادهء ادب روشان پا شمرده نه ...

... تحصیل دستگاه تنعم دنایت است

چندان که ریشه موج زند در زمین دود

آزار دل مخواه کزین چینی لطیف ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۲

 

... کسب کمال آینه دار فروتنی ست

موج گهر ز شرم غنا پست می رود

خلق جنون تلاش همان بر امید پوچ ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۵

 

... با قد خم گشته فکر صید عشرت ابلهی ست

همچو موج از چنگ این قلاب ماهی می رود

چاره دشوار است در تسخیر وحشت پیشگان ...

... سرخوش پیمانه ناز محیط جلوه ایم

موج ما از خود به دوش کج کلاهی می رود

نیست صابون کدورتهای دل غیر ازگداز ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۶

 

... لنگر جمعیت دل در شکست آرزوست

موج چون ساکن شد ازکشتی تباهی می رود

از هوسهای سری بگذر که در انجام کار ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۳

 

... بی خموشی نیست ممکن پاس تمکین داشتن

موج درگوهرخزد هرجا نفس لنگرشود

بیدل آدم باش فکر راکب و مرکوب چیست ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵

 

... مرغ اگر در تنگنای بیضه صاحب پر شود

تیغ موجی برسرت ننوشت تعمیر محیط

ای حباب بی سر و پا خانه ات ابتر شود ...

... حسن سرشار طلب بیدل تماشاکردنی ست

گر سواد موج می خط لب ساغر شود

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۴

 

... طفل شیر اگر نخورد خون دوباره خون نشود

موج از شکست سری یافت اعتبار گهر

تا غرور کم نکنی آبروفزون نشود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۸

 

... تا قدح راهی است کز خمیازه ام وامی شود

جز حیا موجی ندارد چشمه آیینه ام

گرد من چندان که روبی آب پیدا می شود ...

... حسن سعی آیینه روشن می کند انجام را

ریشه تاک است کآخر موج صهبا می شود

زاهد از دل شوق تسبیح سلیمانی برآر ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۹

 

... جوهر سیماب در آیینه حیرت می شود

بر شکست موج تنگی می کند آغوش بحر

عجز اگر بر خویش بالد عرض شوکت می شود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۰

 

... عزت این انجمن آخر مذلت می شود

ضبط موج است آنچه آب گوهرش نامیده اند

حرص اگر اندک عنان گیرد قناعت می شود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۳

 

دل چو آزاد از تعلق شد منور می شود

قطره ای کز موج دامن چید گوهر می شود

گرد هستی عقده پرواز عالی فطرتی ست ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۴

 

... بی کمالی نیست معنی بر زبان خامشان

موج چون در جوی تیغ آسود جوهر می شود

خاک راه فقر بودن آبروی ما بس است ...

... در دبستان جنون از بس پریشان دفتریم

صفحه ما را چو دریا موج مسطر می شود

شبنم اشکم عرق گل کرده ام یا آبله ...

... سکته بر طبع روان ظلم است جایز داشتن

بحر می لرزد بر آن موجی که گوهر می شود

بیدل از بی دستگاهی سر به گردون سوده ایم ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۷۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۴

 

... از فساد خون خلل د ر کشور تن می شود

شرم این دریا زبان موج ما کوتاه کرد

بال پرواز از تری وقف تپیدن می شود

جامه فتحی چوگرد عجز نتوان یافتن

پیکر موج از شکست خویش جوشن می شود

با همه آسودگی دلها امل آواره اند

شوخی موج این گهرها را فلاخن می شود

در بساط جلوه ناموس تپشهای دلم ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۸۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۵

 

... سایه را از پا فتادن پای رفتن می شود

موج گوهر با همه شوخی ندارد اضطراب

سعی چون بی مقصد افتد آرمیدن می شود ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۶۳