گنجور

 
۳۹۶۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۸

 

... این شکر قابل آن نیست که تب بایدکرد

جیب ها موج طربگاه حضور دریاست

فکر خود کن گرت اندیشه رب باید کرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۲

 

... شرم هستی در لباس رنگ عریانم نکرد

درگهر هم موج من زحمت کش غلتیدنی ست

سودن دست آبله بست و پشیمانم نکرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۶

 

... هرچه از آثار غیرت می تراود غیرتست

جوهر شمشیر دارد موج ز آب جوی مرد

بهر این نقش نگین گر خاتمی پیدا کنی ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۴

 

... کزپرتو صحبت به شکر خواب نگیرد

آخربه گهر محو شود پیچ وخم موج

تا چند دل از عالم اسباب نگیرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷

 

... تپد به خون خفته خوابناکی که سایه اش زیر پر نگیرد

چو موج عمریست بی سر و پا تلاش شوقم ادب تقاضا

چه ممکن است این که رشته ما چو عقده گیرد گهر نگیرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۳

 

... عرق گل کرده ام از شرم مطلب لیک استغنا

همان چون موج اشکم آبیار ناله می گیرد

نینگیزد چرا دود از سپند ناتوان من ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۵

 

... درین میخانه فرش سجده باید بود مستان را

که موج باده از خم تا قدح محراب می سازد

جنون کن در بنای خانمان هوش آتش زن ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۶

 

... چکیدنها به بنیاد خودم سیلاب می سازد

چنین کز عضو عضوم موج غفلت می دمد بیدل

چو فرش مخملم آخر طلسم خواب می سازد

بیدل دهلوی
 
۳۹۶۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۹

 

... خیال چین جبینت به بحر اگر بستیزد

به تن ز موج دود رعشه ناگهان اش و لرزد

گداخت زهره نظاره دورباش حیایت ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۰

 

... چه شوکت است ادبگاه حسن را که تبسم

ببوسد از لب موج گهر دهانش و لرزد

قلم چگونه دهد عرض دستگاه توهم ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۱

 

... فسردن سخت غمخواری ست بیمار تعین را

قیامت گر دمد موج از سرگوهر نمی خیزد

به درویشی غنیمت دار عیش بی کلاهی را ...

... ز شرم ما و من دارم بهشتی در نظرکانخا

جبین گر بی عرق شد موجش ازکوثر نمی خیزد

خطی بر صفحه امکان کشیدم ای هوس بس کن ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۳

 

تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد

زآغوش رک کل شوخی موج گهرریزد

به آهنگ نثار مقدم گلشن تماشایت ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۵

 

... کشند زره رزوشبش صورت پلنگ وگریزد

کنار امن مجویید از آن محیط که موجش

ز جیب خود به در آرد سر نهنگ و گریزد ...

... چو کودکی که سگی را زند به سنگ و گریزد

مخوان به موج گهر قصه تعلق بیدل

مباد چون نفس از دل شود به تنگ و گریزد

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶

 

... قدح به خاک زدیم از تلاش صحبت دونان

نداشت آن همه موج آبروی ما که نریزد

به گوش منتظران ترانه غم عشقت ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۷

 

... چمن ز آتش و گلخن ز آب می ریزد

ز موج خیز غناکوه و دشت یک دپاست

خیال تشنه لب ما سراب می ریزد ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۱

 

... شرر طبیعت عاشقان به فسردگی ندهد عنان

تب موج ما نبری گمان که به سکته گهری رسد

به کدام آینه جوهری کشم التفاتی از آن پری ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۴

 

... آنچه به ما رسیدنی ست تا به کجا نمی رسد

کوشش موج و قطره ها همقدم است با محیط

هرکه به هر کجا رسد از تو جدا نمی رسد ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۱

 

... گشاد غنچه در اوراق گل خواباند گلشن را

جهان در موج ناخن غوطه زد تا عقده ام واشد

به خاموشی نمک دادم سراغ بی نشانی را ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۷۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۴

 

کسی معنی بحر فهمیده باشد

که چون موج برخویش پیچیده باشد

چو آیینه پر ساده است این گلستان ...

بیدل دهلوی
 
۳۹۸۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۵

 

... مگر ازکمین حیرت مژه قدکشیده باشد

تب وتاب موج باید ز غرور بحر دیدن

چه رسد به حالم آنکس که ترا ندیده باشد ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۹۷
۱۹۸
۱۹۹
۲۰۰
۲۰۱
۲۶۳