گنجور

 
۳۸۰۱

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۸ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت اول

 

سپیده چو پیدا شد از چرخ پیر

چو سیماب شد روی دریای قیر

تبیره برآمد ز درگاه شاه ...

... چو آمد به درگاه افراسیاب

جهان دید مانند دریای آب

سپه بود یکسر همه روی دشت ...

... بیارم سپاهی چو ابر دمان

ازین مرز تا پیش دریای چین

کنم روی دریا همی آهنین

ز چین و ماچین سپاه آوریم ...

... سپهبد درختی ست ز آهن به بار

پس او سپاهی چو دریای آب

سپهدارشان شاه افراسیاب ...

... فریبرز چون این سخن بشنوید

به کردار دریا ز کین بردمید

بدو گفت من با تو آیم به هم ...

... به ویژه گمانم که در خون شوی

سپاهی چو دریای جوشان به جنگ

همه تیز کرده به کینت دو چنگ ...

... چو پیغام خسرو به رستم رسید

به کردار دریا دلش بر دمید

جهان پهلوان شد شکسته روان ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۲

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۹ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت دوم

 

... چو افراسیاب آن ز پیران شنید

بکردار دریا ز کین بردمید

طلایه بپرسید تا تیره شب ...

... وزین روی کیخسرو و مرد وپیل

جهان کرد مانند دریای نیل

زمین پر زجوش و هوا پر خروش ...

... کنم دست و پایت به آهن به بند

ز دریای گنگت به راه افکنم

ز پشت نوندت به چاه افکندم ...

... چو بشنید پیران ز افراسیاب

خروشان بیامد چو دریای آب

به لشکرگه شاه ایران رسید ...

... بر آن باره پیل پیکر نشست

بیامد خروشان چو دریای آب

همه باز گفتش به افراسیاب ...

... کمندی به فتراک بر شصت خم

سپهبد رباید چو دریا به دم

یکی گرزه گاو پیکر به دست

چو غرنده شیر است و چون پیل مست

به خشکی پلنگ و به دریا نهنگ

نیارند با زخم او تاب جنگ ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۳

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۰ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت سوم

 

... به گردن درافکندمان پالهنگ

همی تافت تازان چو دریای آب

سپهدار تا نزد افراسیاب ...

... میان دو لشکر به کردار پیل

همی برخروشد چو دریای نیل

سپهبد بدو گفت بازآر هوش ...

... به ابرو در از خشم چین آورم

به دریا نهنگ و به هامون پلنگ

ندارند در پیش زخمم درنگ ...

... به خورشید تابان رسیده سرش

چو دریای جوشان و چون پیل مست

یکی گرزه گاو پیکر به دست ...

... که یازد به پیکار با او دو دست

چو دریا بجوشد که کین آورد

همان آسمان بر زمین آورد ...

... چو دست آورد سوی پیکار تیر

جهان را کند همچو دریای قیر

ازو بر من امروز آن بد رسید ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۴

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۱ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت چهارم

 

... هوا گشت زرد و کبود و بنفش

به کردار دریا زمین بر دمید

ز هر سوی چون شاه لشکر کشید ...

... چو خسروچنان دید کافراسیاب

ز مردان زمین کرد دریای آب

به ایرانیان گفت چندین درنگ ...

... کجا شد که امروز نامد به جنگ

به دریا درون شد مگر چون نهنگ

همی گرز و این نیزه و بادپای ...

... یکی گرزه گاو پیکر به چنگ

بغرید مانند دریا دلیر

به برزو در آمد به کردار شیر ...

... بجنبید کیخسرو از پشت پیل

زمین گشت بر سان دریای نیل

دو لشکر به جنگ اندر آویختند ...

... بر آن سو کجا بود افراسیاب

جهان کرد مانند دریای آب

بدو گفت کای ترک شوریده بخت ...

... که بیژن بدان سوی لشکر کشید

خروشان چو دریای کین بردمید

به بیژن چنین گفت کای نامور ...

... در آن لشکر شاه ترکان فتاد

چو آشفته دریا و چون تند باد

پراکند از یکدگرشان چنان ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۵

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۳ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت دوم

 

... سوی راه ایران یکی گرد دید

کزو گشت هامون چو دریای قار

درآمد به جنبش زمین از سوار ...

... همی تاخت تا پیش نام آوران

به کردار دریا دلش بر دمید

چو نزدیکی تند بالا رسید ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۶

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۴ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت سوم

 

... ز خورشید اکنون هوا گرم گشت

بجوشید هامون و دریا و دشت

بپالود از اسبان و از مرد خوی ...

... کسی گردد از رود جانش دو نیم

که از موج دریا ندیده ست بیم

ستاره بدان جای رخشان بود ...

... به گردنده گردون رسیده سرش

سپاهی چو جوشنده دریای چین

سپهدار رویین سوار گزین ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۷

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۵ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت چهارم

 

... بسی رزم کوته شد از جنگ من

به خشکی پلنگ و به دریا نهنگ

همی بود ترسان ز من روز جنگ ...

... نگفتی به نیرو فزونم ز پیل

به مردی در آیم ز دریای نیل

نهنگ از نهیبم گریزان شود

به دریا ز تیغم غریوان شود

چو دیدم بدین گونه کردار تو ...

... ز تاب سواران و شیران کین

چو دریا به جنبش درآمد زمین

نهادند بر گردن اسب سر ...

... بپیچیده خرطوم بر یکدگر

به هامون پلنگ و به دریا نهنگ

نبودی به میدان ایشان درنگ ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۸

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۶ - آشنایی دادن شهرو میان رستم و برزوی

 

... ز ناگه یکی روز افراسیاب

بدو باز خورد همچو دریای آب

نبیره ست روز و رستم نیا ...

... نبیره فریدون و پور پشنگ

به دریا گریزان ز بیمت نهنگ

به کینه چو شیرو به نیرو چو پیل ...

محمد کوسج
 
۳۸۰۹

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۷ - آمدن سوسن جادو به ایران به گرفتن پهلوانان

 

... ز یک تن فزونی چه آید کنون

چرا دیده کردی چو دریای خون

نگردد ز یک قطره کم رود نیل ...

... چو سوسن ز افراسیاب این شنید

به کردار دریا دلش بردمید

چنین گفت که ای شاه ماچین و چین ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۰

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۳ - رزم پیلسم با بیژن و گرفتار شدن بیژن به دست او

 

... از آن پس سپهبد خروشی شنید

که گفتی که دریا همی بر دمید

خروشیدن اسب و آوای مرد ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۱

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۴ - گفتار در مناظره کردن فرامرز دستان سام با پیلسم

 

... پی اسب گردان ایران گرفت

به کردار دریای کین بر دمید

همی راند تا نزد خیمه رسید ...

... خروشی چو شیر ژیان برکشید

تو گفتی که دریا همی بر درید

چنین گفت با او سپهبد به خشم ...

... دو زاغ کمان را به زه بر نهاد

چو دریای جوشان همی بر دمید

خروشی چو شیر ژیان برکشید ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۲

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۶ - گفتار در رزم رستم با پیلسم و رسیدن فرامرز با لشکر

 

... چو بینی ز من ساز و پیکار جنگ

نترسی به دریا ز غران نهنگ

بسی چون تو دیدم در آوردگاه ...

... ز خونت کنم سرخ روی زمین

فرستم از آن پس به دریای چین

به نزد سپهدار توران زمین ...

... همی نعره از چرخ بگذاشتند

چو دریا ز کینه بر آشوفتند

به یکدیگر از بر همی کوفتند ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۳

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۸ - گفتار در رزم برزو و دستان و رسیدن افراسیاب با لشکر در آن رزمگاه قسمت اول

 

... به توران برندش به سر بر زنان

چو دریای جوشان و غران چو شیر

بیامد به نزدیک برزو دلیر ...

... هوا گشت زرد و کبود و بنفش

چو دریای جوشان سراسر زمین

که باشد همه موج او آهنین ...

... نبینی که چون گشت روی زمین

چو دریای جوشان شد از مرد کین

تو را پهلوانی نه اندر خور است ...

... بر آمد ز ترکان سراسر خروش

تو گفتی که دریا بر آمد به جوش

بیامد خود و ویژگان سپاه ...

... چو آمد به نزدیک افراسیاب

خروشان و جوشان چو دریای آب

سبک تیغ تیز از میان برکشید ...

... سرافراز پیران و افراسیاب

جهان کرده مانند دریای آب

چو هومان و لهاک و فرشیدورد ...

... سپهدار لشکر برین سو کشید

چو دریای جوشان زمین بردمید

ندارد سپهبد همی رای و هوش

ز هر باد آید چو دریا به جوش

همان نامداران ایرانیان ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۴

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۹ - گفتار در رزم برزو و دستان و رسیدن افراسیاب با لشکر در آن رزمگاه قسمت دوم

 

... به بخت جهاندار افراسیاب

کنم روی هامون چو دریا ز خون

به کشتی گذارم که بیستون ...

... ندیدم برین گونه شیر ژیان

به خشکی پلنگ و به دریا نهنگ

ندیدم که آید بدین سان به جنگ ...

... درافتاد وز تیر شیده بخست

سپهد چو دریا ز کین بر دمید

خروشی چو شیر ژیان برکشید ...

... به پیکان و شمشیر و گرز گران

زمین کرده دریا کران تا کران

ز ترکان بر آن دشت گردی نماند ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۵

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۰ - جنگ رستم زال زر با پیلسم سقلابی قسمت اول

 

... سر آسیمه آمد به نزدیک شاه

چو دریای جوشان به دل کینه خواه

وز آنجا بیامد به ایران سپاه ...

... کسی را که با من ببندد کمر

چو ایشان به دریای بیم اندرند

به چاره بکوشند تا بگذرند

چو غرقه به هر شاخ یازند دست

که بر موج دریا نشاید نشست

تو را همچو الکوس و دیگر سران ...

... تو گفتی که پیکان من روز جنگ

ز بیمش بسوزد به دریا نهنگ

همه خام بوده ست گفتار تو ...

... به گردون برآورده سر نامدار

چو دریای جوشان برآورده جوش

به گردنده گردون رسانده خروش ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۶

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۱ - جنگ رستم زال زر با پیلسم سقلابی قسمت دوم

 

... نبیره ی فریدون و پور وشنگ

به دریا ز بیمم غریوان نهنگ

به دیان دادار و چرخ بلند ...

... جهاندار کیخسرو از پشت پیل

زمین کرده مانند دریای نیل

برافراشته کاویانی درفش ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۷

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۳ - بیرون آوردن پهلوانان ایران از بند پیلسم

 

... دلی کینه جوی و سری کینه خواه

چو دریای چین پیش میدان رسید

پیاده مر آن هر دو تن را بدید ...

... که از بهر دستان ازو کینه داشت

چو دریای جوشان بیامد برش

بزد گرزه گاو سر بر سرش ...

... چو هومان ز افراسیاب این شنید

به کرداد دریا دلش بر دمید

مر آن هر سه با خوارمایه سپاه ...

محمد کوسج
 
۳۸۱۸

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳

 

... زان مسالک نیست خطوی خطه چین و خطا

فیض صد دریا و از ابر تفرد یک سرشک

برگ صد طوبی و از باغ تجرد یک کیا ...

حسین خوارزمی
 
۳۸۱۹

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶

 

... زهی حسرت که ای عاشق بصورت دوری از معنی

زهی حیرت که ای تشنه بکف محجوبی از دریا

حجاب از پیش دور افکن اگر دیدار میجویی ...

... مرا از تو شگفت آید که اندر بحر بی پایان

تو بینی زورق و هرگز نبینی موج دریا را

عجب چشمی است چشم تو که چندین ذره در عالم ...

... اگر چه بر فلک باشد هزاران کوکب رخشا

همان آبی که در دریا هزاران قطره دریا شد

چو آید جانب دریا شود آن جمله ناپیدا

تو مرآت صنایع را بچشم عارفان بنگر ...

حسین خوارزمی
 
۳۸۲۰

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

... کی بفریبد کنون ملکت خانی مرا

غرقه دریا شدم لاجرم از بهر آب

هیچ نباید کشید رنج اوانی مرا ...

حسین خوارزمی
 
 
۱
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۳۷۳