گنجور

 
۳۷۲۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳

 

... یک گره وار از تعلق مانع وارستگی ست

موج اینجا آبله درپاست از نقش حباب

بسمل شوق گل اندامی ست سر تا پای من ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴

 

... از ادب پرورده های حسرت لعل توام

ناله ام چون موج گوهر نیست جز زیر نقاب

تا قناعت رشته دارگوهر جمعیت است ...

... عمرها شد در غبار وهم توفان کرده ایم

چشمه آیینه موجی دارد از عرض سراب

کار فضل آن نیست کز اسباب انجامش دهند ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵

 

... انفعالم خودنمایی می کند

غم ندارد در جبین موج سراب

فرع از بس مایل اصل خود است ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶

 

... دم مزن گر پاس ناموس حیا منظور توست

موج تا گل کرد هم چنگ است و هم مضراب آب

انفعال آخر به داد خودسری ها می رسد ...

... می فشارم چشم و می ریزم به روی خواب آب

موج ها باید زدن تا ساحلی پیدا شود

می کشد خود را در این دریا به صد قلاب آب ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

... این عرصه راکه کرد پر از لشکر حباب

هرقطره زین محیط به موج گهررسد

ما جامه می کشیم هنوز از بر حباب ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹

 

... جهان حادثه میدان تیغ بازی اوست

کسی ز موج چسان گیرد انتقام حباب

به خویش چشم گشودن وداع فرصت بود ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰

 

... چه نشیه داشت می ساغر سبکروحی

که گشت موج گهر درد ته نشین حباب

سحاب مزرعه اعتبار منفعلی ست ...

... شکست دل به چه تدبیرکم شود بیدل

هزار موج کمر بسته درکمین حباب

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱

 

... محمل ما عاجزان بر دوش لغزش بسته اند

صد قدم از موج اگر پیدا کند لنگ است آب

دوری مرکز جهانی راست تکلیف نزاع ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۲۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲

 

... شیشه چون درآتش افتد بر سرش سنگ است آب

قامت خم گشته چون موج از خروش دل گداخت

از صدای دلخراش ساز ما چنگ است آب ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴

 

... بسکه در نظاره مهر جمال اوگداخت

موج شبنم می زند امروز برف آفتاب

جانفشانیهاست بیدل در تماشای رخش ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷

 

... شهید ناز تو در خاک بی تماشا نیست

ز موج خون چمنی دارد ازکفن مهتاب

مباش بیخبر از فیض گریه ام بیدل ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹

 

... دام سودا می کند دل را هجوم احتیاج

ازفسون موج زنجیر جنون می گردد آب

دل چه باشد تا نگردد خون به یاد طره اش ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱

 

... تا نفس باقی ست ما را باید ازخود رفت وبس

جاده های موج دایم در نظر می دارد آب

در محبت گر هجوم گریه را این قدرت است ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲

 

... جوهر از آیینه نتواند قدم بیرون زدن

موج را همچون نگه در چشم تر می دارد آب

ظالمان را دستگاه آرد پی کسب فساد ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳

 

... هر قطره راست حسرت سعی گهر در آب

چون موج در طبیعت آفاق حرکتی ست

آن گوهرش هنوز نداده ست سر در آب

پرواز در حیاکده زندگی ترست

ای موج بی خبر بشکن بال وپر در آب

فریاد اهل شرم به گوش که می رسد ...

... غرق ندامتیم و همان پیش می بریم

چون موج پا زدن به سریکدگردرآب

خلقی به داغ بیخبری غوطه خورده است ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴

 

... کراست بر لب جوآرزوی مطرب ومی

شکسته است نواهای موج چنگ در آب

کشید شعله دل سرز جیب اشک آخر ...

... وگرنه ماهی ساحل بود پلنگ درآب

ز موج گریه من عالمی چمن چوش است

فکنده ام به خیال کسی فرنگ در آب

ز انفعال گنه ناله ام عرق نفس است

چو موج سست پری می کند خدنگ در آب

به هرچه می نگرم مست وهم پیمایی ست ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵

 

پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب

گشت از هر موج شمع حسرتی روشن درآب

صاف دل را شرم تعلیم خموشی می کند

ناید ازموج گهر جز لب به هم بستن درآب

در محیط عمرجان را رهزنی جزجسم نیست ...

... صد تپش دربار دارد خجلت وضع غرور

موج نبض بیقرار است از رگ گردن در آب

صحبت رو آشنایان سر به سر آلودگی ست ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸

 

... صاف می آید برون از پرده شبها شراب

پیچ وتاب موج زلف جوهر انشا می کند

گر نماید چهر در آینه مینا شراب ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۳۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹

 

... جام را همچشمی آن نرگس مخمورنیست

از هجوم موج گر مژگان کند انشا شراب

عشرتی گر هست دلها را به هم جوشیدن است ...

بیدل دهلوی
 
۳۷۴۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲

 

... فرش است امتیاز تو از جلوه تا نقاب

گوهر چه عرض موج دهد دردل صدف

دارد لب خموش به روی صدا نقاب ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۲۶۳