نشستهایم به یادت زگریه تنگ در آب
شکستهایم چوگوهر هزار رنگ در آب
همین نه طاقتم ازگریه داغ خودداریست
نشست دست ز تمکینکدام سنگ درآب
در ملایمتی زن ز حاسد ایمن باش
کهشعله را به خس و خارنیست جنگ درآب
کراست بر لب جوآرزوی مطرب ومی
شکسته است نواهای موج چنگ در آب
کشید شعلهٔ دل سرز جیب اشک آخر
محال بود نهفتن دم نهنگ درآب
ز سختجانی خود بیتو در شب هجران
نشسته درعرق خجلتم چوسنگ درآب
زگریه خاک جهان بیتو دادهایم به باد
هنوز چون مژهها میزنیم چنگ درآب
نگشت شعلهٔ حسنتکم از هجوم عرق
چسان جدا شود از برگ لاله رنگ درآب
زمانه موسم توفان نوح را ماند
که غرقه است جهانی ز نام و ننگ درآب
همه غضنفر وقتیم تا به جای خودیم
وگرنه ماهی ساحل بود پلنگ درآب
ز موجگریهٔ من عالمی چمن چوش است
فکندهام به خیالکسی فرنگ در آب
ز انفعالگنه نالهام عرق نفس است
چو موج سست پری میکند خدنگ در آب
به هرچه مینگرم مست وهمپیماییست
فتاده است در ین روزگار بنگ در آب
از این محیطکسی برد آبرو بیدل
که چونگهر نفس خودکرفت تنگ در آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.