گنجور

 
۳۶۲۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

... دل آسوده ما شور امکان در قفس دارد

گهر دزدیده است اینجاعنان موج دریا را

بهشت عافیت رنگ جهان آبرو باشی ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

 

نسیم شانه کند زلف موج دریا را

غبار سرمه دهد چشم کوه و صحرا را

ز زخم اره دندان موج ایمن نیست

گهر به دامن راحت چسان کشد پا را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱

 

نفس آشفته می دارد چو گل جمعیت ما را

پریشان می نویسد کلک موج احوال دریا را

در این وادی که می باید گذشت از هرچه پیش آید ...

... به آگاهی چه امکانست گردد جمع خوددا ری

که با هر موج می باید گذشت از خویش دریا را

در این گلشن چو گل یک پر زدن رخصت نمی باشد ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

ز بزم وصل خواهش های بی جا می برد ما را

چو گوهر موج ما بیرون دریا می برد ما را

ندارد شمع ما را صرفه سیر محفل امکان ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹

 

... به پای ریشه دوانید تخم خرمن ما را

نفس به قید دل افسرده همچو موج به گوهر

همین یک آبله استادگی است رفتن ما را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵

 

... که فرصت گردش چشمی ست دور آسمان ها را

ز موج بحر کم سامانی عالم تماشا کن

که تیر بی پر از آه حباب است این کمان ها را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

... ما را ز تیغ مرگ مترسان که از ازل

بر موج بسته اند کلاه حباب را

اسباب زندگی همه دام تحیر است ...

... دانا و میل صحبت نادان چه ممکن است

موج گهر به خاک نیامیزد آب را

تا چند رشته نفس از وهم تافتن ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹

 

فال حباب زن بشمر موج آب را

چشمی به صفر گیر و نظر کن حساب را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۲۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

 

... نیست از جیب تو بیرون گوهر مقصود تو

بی خبر سر می زنی چون موج بر ساحل چرا

جلوه گاه حسن معنی خلوت لفظ است و بس ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

... شاهباز قدسی و بر جیفه ای مایل چرا

بحرتوفان جوشی وپرواز شوخی موج تست

مانده ای افسرده ولب خشک چون ساحل چرا ...

... چون شرربرسنگ باید بستنت محمل چرا

خط سیرابی ندارد مسطر موج سراب

بیدل این دلبستگی برنقش آب وگل چرا

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

... خرام سیل کند ناکجا درنگ به صحرا

زهی به دامن ما موج این محیط چه بندد

گذشته ایم پرافشانتر از خدنگ به صحرا ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

... بر طبع ضعیفان ز حوادث المی نیست

خاشاک کندکشتی خود موج خطر را

دانا نبود از هنر خویش برومند ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰

 

... نغمه هم در نشیه پیمایی قیامت می کند

موج می تار است بیدل کاسه طنبور را

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴

 

... بشکن ای نقاش اینجا خامه تصویر را

موج خون من که آتش داغ گرمی های اوست

می کند بال سمندر جوهر شمشیر را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا

می کشم در جوهر از رگهای جان شمشیر را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را

می کندچون موج گوهر بی زبان شمشیر را

سرکشی وقف تواضع کن که برگردون هلال ...

... حرف جوهر برنیاید از زبان شمشیر را

بسمل موج می ام زخمم همان خمیازه است

در لب ساغرکن ای قاتل نهان شمشیر را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

... به صحرایی که من در یاد چشمت خانه بردوشم

به ابرو ناز شوخی می رسد موج سرابش را

هماغوش جنون رنگ غفلت دیده ای دارم ...

... نگاهم بی تو چون آیینه شد پامال حیرانی

براین سرچشمه رحمی کن که موجی نیست آبش را

ز هستی نبض دل چون موج رقص بسملی دارد

مباد آن جلوه در آیینه گیرد اضطرابش را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰

 

نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را

که می گیرد عنان شعله رنگ عتابش را ...

... چوگل آیینه ای دارم که خون کردند آبش را

محیط شرم اگرآید به موج ناز شوخیها

نگه خواباندن مژگان بود چشم حبابش را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۳۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲

 

... که با خواب است یکسر رنگ الفت پاسبانش را

در جستجو خاصیت موج نظر دارد

که غیراز چشم بستن نیست منزل کاروانش را ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۴۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴

 

... از هنر آیینه مقدار هرکس روشن است

رشته شمع است بیدل موج جوهرتیغ را

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۸۰
۱۸۱
۱۸۲
۱۸۳
۱۸۴
۲۶۳