گنجور

 
۳۲۶۱

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۴

 

... اول ورق سپهر و دوم روزگار باد

تا هفت چرخ بر سر این چار عنصر است

حفظت همیشه بر سر این هفت و چار باد

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۲

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۸

 

... منت خدایراکه به نام خدایگان

بر چرخ پیر مسند بخت جوان نهاد

دست زمانه گوهر شاهی به فال نیک ...

... تقدیر مژده ظفرش در دهان نهاد

آن سر که چرخ از خط تکلیف بر گرفت

در امتثال حکم تو بر آستان نهاد ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۳

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۹

 

... دولت قاهره از جانب شه دور مباد

چرخ را پی کند ار جانب اعدا دارد

ماه نو دید عدو بر علمش شیفته شد ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۴

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

... آدم به یمن نسبت تو افتخار کرد

قاضی چرخ را که لقب سعد اکبر است

نام تو بر نگین سعادت نگار کرد ...

... در ملک و دین به فتوی رای تو کار کرد

هر گوهر مراد که در درج چرخ بود

در پای دولت تو سعادت نثار کرد ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۵

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۱

 

... ملک عالم به یکی ضربت خنجر گیرد

یک شرر ز آتش خشم تو اگر چرخ اثیر

پیش این گنبد گردنده اخضر گیرد ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۶

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۴

 

... چون پرتو خورشید و طلوع سحر آمد

اقبال تو زیر و زبر چرخ بپیمود

در چشم جلال تو همه مختصر آمد ...

... در دایره حکم قضا و قدر آمد

بر درگه تقدیر فلک چرخ زنان است

زان روز که پروانه ملکت به در آمد ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۷

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

... از مهر و مه به پایه و مقدار نشکند

ای خسروی که تا ز نهم چرخ نگذرد

کس پیش حضرت تو صف بار نشکند ...

... جز در دهان خصم تو زنهار نشکند

تیغ تو صف دشمن و حکم تو دست چرخ

آسان اگر ببندد دشوار نشکند ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۸

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۹

 

... مسند رایت ز شاخ سدره بر تر می نهند

خرگه قدرت زطاق چرخ بیرون می زنند

تا خبر در ملت از قول پیمبر می دهند ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۶۹

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۰

 

... زمانه روز و شبش کو ک وکوکنار دهد

سنان رمح تو از چرخ سرکشید چنانک

سهیل را به ستم رخصت جوار دهد ...

... به وقت حمله سر بدسگال بار دهد

ریاضتی بنهی چرخ تند را که به طوع

عنان حکم به دست تو شهریار دهد ...

... به روز معرکه آثار ذوالفقار دهد

همیشه تا که مر این چرخ بد معامله را

برات دار فنا مهلت مدار دهد ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۰

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۱

 

... تیغش ز کله سر بی مغز دشمنان

نسرین چرخ را چو همای استخوان دهد

در برگ ریز عمر عدو صرصر اجل ...

... تقدیر بر وساده حکمش مکان دهد

پیرند چرخ واختر وبخت تو نوجوان

آن به که پیر دولت خود با جوان دهد ...

... در عهد چون تو شاهی کز فضله سخات

هر روز چرخ راتب دریا و کان دهد

شاید که بعد خدمت یکساله در عراق ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۱

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۳

 

... کاید از زیر سیاهی چون ید بیضا پدید

چون هلال از چرخ رو بنمود خندان گشت خلق

عشرتی آمد درین غمخانه دنیا پدید ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۲

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۴

 

... بدان جواد که چون ابر باد دستی را

وجوه چرخ دهد سالها به یک ادرار

بدان لطیف که چون باد خاکساری را ...

... که بوده ام به دل آزرده و به دل بیمار

چه داغها که ز چرخم نشست در سینه

چه اشکها که ز چشمم دوید بر رخسار ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۳

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۶

 

... چون رکاب ثبات بفشارند

باز دارند چرخ را ز مدار

برکشد دشمن تو را گردون ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۴

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۷

 

... کز کارگاه غیب همی گردد آشکار

آن شاهد از کجاست که این چرخ شوخ چشم

از گوش او برون کند این نغز گوشوار ...

... بوبکر بن محمد بن الدگز که هست

چون آفتاب قاهر و چون چرخ کامگار

آن بحر مکرمت که ز امداد فیض او ...

... در سلک دهر بود شبه همبر گهر

در باغ چرخ بود کدو همسر چنار

زان لحظه باز کار جهان انتظام یافت ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۵

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

... راه گردون ببسته وقت سحر

قدر تو چرخ را ربوده کلاه

حلم تو کوه را گرفته قلر ...

... فتنه پهلو نهاد بر بستر

گرچه زیر و زبر ندارد چرخ

چرخ زیر است و همت تو زبر

چیست مهر و سپهر با قدرت ...

... کشتی و هم را بر او معبر

هر دم از شرم طیلسان تو چرخ

در سر مشتری کشد چادر ...

... گرچه او سنگ بود و من گوهر

این زمان در تنعمی است که چرخ

می نیارد بر او گماشت نظر ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۶

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

... بر استانه شاه مظفر منصور

طغانشه بن مؤید که شاه انجم چرخ

زماه رایت او عاریت ستاند نور ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۷

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۱

 

... شمال مروحه بر دارد از برای بخور

مشام چرخ معطر شود ز نکهت عود

بخور عطر معطر کند دماغ طیور ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۸

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۲

 

... کند نثار بر اطراف بوستان گوهر

نثار مجلست از چرخ گوهری بادا

که در حساب نیاید بهای آن گوهر

ظهیر فاریابی
 
۳۲۷۹

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۴

 

... از آن سپس که ز خاکش چو ابر برگیری

اگر به چرخ رسیده ست بر زمین فکنش

همیشه تا نفسی شاد برنیارد کس

که عاقبت نکند روزگار ممتحنش

دوام عمر تو با دور چرخ مقرون باد

به شادیی که نباشد مخافت حزنش ...

ظهیر فاریابی
 
۳۲۸۰

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۵

 

... صاحب قران مظفر دین خسرو عجم

گر چرخ سر کشید فرو کوفت گردنش

شاهی که از برای گل افشان بزم اوست ...

... ای همت تو ساکن آن بقعه کز علو

بالای هفت خطه چرخ است بر زنش

رای تو رایضی است که در زیر ران حکم ...

ظهیر فاریابی
 
 
۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۱۶۶
۴۹۲