در درد خودم چو چرخ سرگردان کن

وز عشق خودم بی سر و بی سامان کن ...

خورشید که چرخ در نکوییش آورد

گویی که برای یافه گوییش آورد ...

گر خورشیدی چرخ برینت نرسد

ور جمشیدی روی زمینت نرسد ...

ای چرخ ز دریوزه تو میگریم

وز خرقه پیروزه تو میگریم ...

... گنجینه تسلیم و رضا در دل ماست

گر چرخ فلک چو آسیا میگردد

غم نیست که میخ آسیا در دل ماست

... ماییم و دلی که خون درو میگردد

ای بس که بگردیم من و چرخ ولیک

من خاک همی گردم و او میگردد

... بیا برگو که این افلاک و ایوان

ز بهر چیست همچون چرخ گردان

بیا برگو که لذات جهان چیست ...

... ز نادانان بگردان این ورق را

دگر پرسی ز من این چرخ فیروز

ز بهر چیست گردان در شب روز

... که تا بینی بمعنی سر بیچون

چنین میدان که این چرخ مدور

که گردان شد بامر پاک داور

بگردد روز و شب این چرخ دوار

همه مقصود او دیدار آن یار ...

... عطارد منشی دیوان او دان

ز شوق او بود در چرخ گردان

بسی گردد بگردش ماه شب گرد ...

... همه سرگشتگی شان بهر شاه است

چه خورشید و چه چرخ و سال و ماهست

زمین و آسمان او راست مقصود ...

... پدید آرنده این هفت گردون

برافرازنده چرخ مدور

برافروزنده خورشید انور ...

... جان پاکان در رهت یغما شده

ای ز تو چرخ فلک گردان شده

صدهزاران دل ز تو حیران شده ...

... طلب شان کردی از معبود اینجا

زهی سرور که چرخ مهر و افلاک

بنزد همتت آمد کف خاک ...

... ره او بسپر اینجا همچو مردان

که خدمتکارت آید چرخ گردان

ترا چون چرخ گردون بنده باشد

مه و مهرت بجان تابنده باشد ...

... درون خویش را تو پیش بین بین

درون تست تیر و چرخ و انجم

حقیقت چرخ و انجم اندرو گم

حقیقت قوت روح و روان است

درون تست پیر رهروان است

درون تست تیر چرخ دریاب

حقیقت اصل او در وصل دریاب ...

... بجز منصور این طاقت نیارد

چه جامی آن کزین نه کاسه چرخ

در اینجاگاه آورده است در چرخ

فلک بویی از آن مییافت اینجا ...

... الا تاچند سرگردان شوی تو

چو چرخ از هر صفت گردانشوی تو

طلبکاری دلا اینجا طلبکار ...

... بجز تو نیست اینجا رهبر من

تویی چرخ فلک ساز ره من

تودارم این زمان و کس ندارم ...

... بجز دیدار منصورم نه بینی

تو خورشیدی بگرد چرخ گردان

کواکب در تومحو و مانده حیران ...

... از آن شور است امروز اندر اینجا

که در نه چرخ هم شور است و غوغا

فلک از شور عشقت گشته گردان ...

... که چون پیداست اینجا هفت گردون

حقیقت آسمان و چرخ و افلاک

ز چه پیداست اندر حقه خاک ...

... خود اندر راه کل دریافت ما را

کنون عیسی ابر چرخ است چارم

ز شیبش تا به بالا هست طارم ...

... تو از عیسی و جان اینجاخبر یاب

تویی در چرخ چارم در نظر یاب

چهارت چرخ سوی شیب و بالا

تو اینجا باز مانده در سوی ما ...

... از این معنی بود اینجا خبردار

تویی چرخ فلک گردان نموده

ز سر ذات تو حیران نموده ...

... همه گفتم سخن ای شیخ دانی

تویی چرخ و فلک عرش نهانی

درون تست پیدا گرچه مایم ...

... منم منصور اینجا جان جمله

ز چرخ عرش من تابان جمله

منم منصور کاینجا جان دمیدم ...

... مقاماتی که توداری در امروز

کجا بیند بخود چرخ دلفروز

چو تو شاهی دگر بر تخت اسرار ...