حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴
... کـ آن بت ماه رخ از راه وفا بازآمد
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵
... درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴
... آن نافه مراد که می خواستم ز بخت
در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود
از دست برده بود خمار غمم سحر ...
... هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذار باد نگهبان لاله بود
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹
... به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غساله می رود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله می رود
شکرشکن شوند همه طوطیان هند ...
... باد بهار می وزد از گلستان شاه
وز ژاله باده در قدح لاله می رود
حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید
نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست ...
... نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶
... گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
که نقش خال نگارم نمی رود ز ضمیر ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲
... سر حکمت به ما که گوید باز
هر که چون لاله کاسه گردان شد
زین جفا رخ به خون بشوید باز ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴
به دور لاله قدح گیر و بی ریا می باش
به بوی گل نفسی همدم صبا می باش ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸
... شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
میی در کاسه چشم است ساقی را بنامیزد ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵
... گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ
زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷
... چو در گل زار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶
... سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰
... پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم
به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲
... ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴
... کانصاف می دهیم و ز راه اوفتاده ایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶
... لاجرم زآتش حرمان و هوس می جوشیم
می کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹
... ز شوق نرگس مست بلندبالایی
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
بیار می که به فتوی حافظ از دل پاک ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷
... مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان ...