گنجور

 
۲۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۳

 

... آتش بود این آب جگر تشنه خون را

راندن نکند خیرگی از طبع مگس دور

اندیشه ز خواری نبود مرد دون را ...

صائب تبریزی
 
۲۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۹

 

... زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر

با سمند برق جولان اسب چوبین راندن است

گوشه گیری نقد می سازد بهشت نسیه را ...

صائب تبریزی
 
۲۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۰

 

... با دو چشم بسته تنها در بیابان ماندن است

بر زبان گستاخ راندن حرف نزدیکان حق

از قساوت تیغ بر صید حرم خواباندن است ...

... از جواب خشک چوب منع درویشان شدن

دولت ناخوانده را از درگه خود راندن است

در مجالس حرف سرگوشی زدن با یکدگر ...

صائب تبریزی
 
۲۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۳

 

... قابل فتراک اگر صید ضعیف ما نبود

از ازل ای شاهباز حسن گیراندن نداشت

چشم قربانی نمی دارد نگاه بی ادب ...

... دور باش از خویشتن دارد سپند بی قرار

از حریم وصل این بیتاب را راندن نداشت

بر گهر گرد یتیمی آبروی عزت است

از حریم وصل این بی تاب را راندن نداشت

بر گهر گرد یتیمی آبروی عزت است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷۹

 

... عزیزی از در هرکس که خوار برگردد

نمی شود ز مگس خیرگی به راندن دور

ز منع سفله کجا شرمسار برگردد ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴۰

 

... دام مگس فکنده و عنقا گرفته ایم

انصاف نیست راندن ما از حریم وصل

پیش از سپند آمده و جا گرفته ایم ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۷

 

... می نهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن

از مروت نیست با سنگ جفا راندن مرا

من که در بند گرانم از وفای خویشتن ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸۳

 

... زلف را باز از سر خود از برای خط مکن

حکم نتوان بر فلک راندن به تقویم کهن

ناز بر صاحبدلان در انتهای خط مکن ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰۵

 

فقیران را به چوب منع از درگاه خود راندن

به شمع دولت بیدار باشد دامن افشاندن

مگردان روی گرم از دوستان تا دولتی داری

که از یک شمع روشن می توان صد شمع گیراندن

به خاموشی ز زخم خصم بد گوهر مشو ایمن ...

... دل بی تاب دارد دور باش خانه زاد از خود

مروت نیست ما را چون سپند از بزم خود راندن

لطیف افتاده است از بس که آن سیمین بدن صایب ...

صائب تبریزی
 
۲۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷۰

 

پیش غافل سخن از پند و نصیحت راندن

هست بر صورت دیوار گلاب افشاندن ...

... نکشد پای به خواری ز در خلق حریص

خیرگی را ز مگس دور نسازد راندن

جز دل من که به افتادگی این دولت یافت ...

... چه شود گر شود از روی تو چشمی روشن

نشود روشنی شمع کم از گیراندن

چون لب لعل تو آورد خط سبز برون ...

صائب تبریزی
 
۲۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵۶

 

... که شب گرانی بیمار می شود افزون

نمی شود ز مگس خیرگی به راندن دور

ز منع حرص طمعکار می شود افزون ...

صائب تبریزی
 
۲۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح شاه عباس دوم و تهنیت ورود او به اصفهان

 

... صاحب تیغ و قلم گردید در اندک زمان

مهر را در تیغ راندن حاجت تعلیم نیست

خامه تقدیر را حاجت نباشد ترجمان ...

صائب تبریزی
 
۲۳۳

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۱ - فرستادن راون سک و سارن دیوان را به جاسوسی لشکر رام و حقیقت شنیدن لشکر رام را از آن جاسوس و قلعه بندی کردن راون

 

... هم از خرسان و میمونان سردار

ز زور هر یکی راندند گفتار

که از میمون گردان پیل پیش است ...

... چرا عطسه زده گشتی به خود تیر

ز بس راندن لب شمشیر اره

به ضرب گرز مغفر ذره ذره ...

ملا مسیح
 
۲۳۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳

 

... باید براه بردن خود کار دولت خود

آیین ملک راندن ماند به نی سواری

بر دولت جهان چند چون سبزه سر فرازی ...

واعظ قزوینی
 
۲۳۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - وصف بهار و ستایش شاه حیدر نسب ایران، حارس کشور دین شاه سلیمان صفوی

 

... هر یک استاده به اندام و ادب بر سر پاست

چوبداران گل و غنچه پی راندن غم

کرده هر یک به عصا تکیه ز هر سو چپ و راست ...

واعظ قزوینی
 
۲۳۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

... در به روی خلق بگشا تا ببینی فتح باب

راندن دربان ز درگه پاسبان دولت است

لقمه بی شبه در کشکول فقر آماده است ...

جویای تبریزی
 
۲۳۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۹

 

... در محیط دشمن من انفعال ناکسی است

زان سرکو بهر راندن شرم آبم می کند

کاش بر بنیاد موهومی نمی کردم نظر ...

بیدل دهلوی
 
۲۳۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۹

 

... سماجت پیشه یکسر منع را ترغیب می داند

مگس هنگام راندن بیشتر می گردد ابرامش

تلاش جاه بیدل انحراف وضع می خواهد ...

بیدل دهلوی
 
۲۳۹

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۲ - در گشایش این نامهٔ نامی و درج گرامی گوید

 

... بسیط زمین عنبر افشان کند

سخن راندن نغز کار من است

سخن در جهان یادگار من است ...

حزین لاهیجی
 
۲۴۰

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۱ - مکالمهٔ شیخ الرئیس با کنّاس در قناعت و ترک تحمّل منّت از ناس در مذمّت طمع و زشتی آن گوید

 

... سفیهانه بر ما چه خندی چو گل

فرو ماندم از راندن پاسخش

بدزدید شرمم نگاه از رخش ...

حزین لاهیجی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵