جا در سیاه خانه سودا گرفته ایم
از دست لاله دامن صحرا گرفته ایم
آسان به چنگ ما نفتاده است شمع طور
صد دست، پنجه باید بیضا گرفته ایم
از همت بلند که عمرش دراز باد
دام مگس فکنده و عنقا گرفته ایم
انصاف نیست راندن ما از حریم وصل
پیش از سپند آمده و جا گرفته ایم
از ما زبان خامه تکلیف کوته است
خط امان ز ساغر صهبا گرفته ایم
دیوانه ایم لیک نظر بند نیستیم
پیش ز گردباد به صحرا گرفته ایم
تار کفن به زخم زبان بخیه می زند
سوزن عبث ز دست مسیحا گرفته ایم
دیوانگی علاج ندارد و گرنه ما
روغن ز ریگ آتش سودا گرفته ایم
صد نیزه موج خون ز سرما گذشته است
تا مصرعی ز عالم بالا گرفته ایم
صائب به زور جذبه طبع بلند خویش
خورشید را ز دست مسیحا گرفته ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی درونی و دگرگونیهای روحی شاعر میپردازد. شاعر به زندگی دشوار و دلمشغولیهای خود اشاره میکند که در آنجا از عشق و زیباییهای دنیا دور مانده و دردها و رنجهای عاطفی را تجربه میکند. او از سختیهای ارتباط با عشق و تلاش برای دستیابی به آن سخن میگوید و از دیوانگی خود میگوید که ناشی از این دشواریهاست. شاعر به نوعی احساس ناتوانی و سرگشتگی در برابر زیباییها و مفهوم عشق را ابراز میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که با وجود تمام رنجها، دلی پر از عشق و آرزو دارد.
هوش مصنوعی: ما در مکانی تاریک و پر از افکار مشغول هستیم و از دست گل لاله، که نماد زیبایی و زندگی در دشت است، بهرهمند شدهایم.
هوش مصنوعی: شمعی که نورش را از کوه طور میگیرد، به آسانی در دست ما قرار نگرفته است؛ بنابراین برای به دست آوردن آن، باید با قوت و اراده تلاش کنیم.
هوش مصنوعی: با اراده و تلاش بلند، که باعث میشود زندگیام طولانیتر شود، به سراغ اهداف بزرگ رفتهام و به جای مسائل بیارزش، به دستآوردهای بزرگ فکر میکنم.
هوش مصنوعی: جایز نیست ما را از عشق و وصال دور کنید، چون پیش از اینکه به اینجا بیاییم و جا بگیریم، سختیها و آزمایشها را پشت سر گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: ما با زبان بیپردهای به بیان احساسات پرداختهایم و در این مسیر خطاهایی داشتهایم، اما امانتداری را از شراب گرانبها یاد گرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما دیوانهایم، اما خود را محدود نمیکنیم. در برابر طوفان، به دشت شدهایم.
هوش مصنوعی: تارهای کفن به خاطر زخمهای زبانی که شنیدهایم، مثل بخیهای عمل میکنند. در واقع، سوزن و دوختن را که میخواستیم از مسیحا بگیریم، به علت بیفایدگی کنار گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: دیوانگی درمانی ندارد و اگر چنین بود، ما در آتش عشق، به جای درمانش، با روغن روی شنها تنها زنجیر خود را محکمتر کردهایم.
هوش مصنوعی: صد نیزه به همراه موجی از خون، از سرما عبور کرده است تا ما بتوانیم یک مصرع از عالم بالا بگیریم.
هوش مصنوعی: با قدرت و جذبهای که از نبوغ خود دارم، توانستهام خورشید را به گونهای از دست مسیحا بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.