گنجور

 
۲۱۴۱

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

نهاد طبع لطیفت چه گوهری است کزو

هزار دریا در لحظه یی همی زاید

روان بمجلس مانوس او بیاراید ...

اثیر اخسیکتی
 
۲۱۴۲

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - مدح رضا ابن محمود

 

رسید کان مروت بقعر گوهر جود

رضا بن دین دریای مکرمت محمود

سخی کفی که سر بعد چار عنصر را ...

... که باد طالع تو حاصل قران سعود

تو باد رحمتی و صدر پاشه دریاست

بسعی باد ز دریا وفا شود مقصود

بپای مختصران نیست پای دانش تو ...

اثیر اخسیکتی
 
۲۱۴۳

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

... نه چنان لنگری است کز سبکیش

همچو دریا بباید آشفتن

گر بخدمت رسد بجای آرد ...

اثیر اخسیکتی
 
۲۱۴۴

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - مدح سلطان ارسلان طغرل

 

... نه سپهر از اختر مسعود اوست

هفت دریا جرعه یک جود اوست

ای به رتبت ز آسمان پیش آمده ...

... کان فر به کیسه درویش آمده

قهر و لطفت نحل را دریافته

نوش او همسایه نیش آمده ...

... نیست الا نام تو بنگاشته

خصم تو یک قطره از دریای توست

لقمه ی تیغ نهنگ آسای توست ...

اثیر اخسیکتی
 
۲۱۴۵

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - مدح سلطان مظفرالدین قزل ارسلان

 

... در شان خستگان عنا مرهم کرم

دریا گه سخا زغلامان دست اوست

در روی مهر طبع کرم پای بست اوست ...

اثیر اخسیکتی
 
۲۱۴۶

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲

 

... شک نیست که همچو عقل والا گردی

تو از سر ابر در بن دریا افت

چون قطره مگر لؤلؤ لالا گردی

اوحدالدین کرمانی
 
۲۱۴۹

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۳

 

... پنداشت رسد به منزل وصل تو زود

گامی دو سه رفت راه را دریا دید

چون پای درو نهاد موجش بربود

اوحدالدین کرمانی
 
۲۱۵۰

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط » شمارهٔ ۲۸

 

... با ناموزون بساختن موزونی است

دریا صفت آی تا مکدر نشوی

دون القلتینی همه جای دونی است

اوحدالدین کرمانی
 
۲۱۵۱

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۵۵

 

گر بر سر دریا نه سبک تر زخسی

دایم زچه در پی هوا و هوسی ...

اوحدالدین کرمانی
 
۲۱۵۲

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۹۷

 

... نیکی و بدی به خصم خود گردد باز

تو نیکی کن و گر به دریا فکنی

دریاش به موج بر تو اندازد باز

اوحدالدین کرمانی
 
۲۱۵۴

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

... گر او از گوشۀ چشمی نظر بر عبهر اندازد

اگر چه نیست دریای غمش را هیچ پایانی

مبادا آنکه او ما را ازین دریا براندازد

کمال‌الدین اسماعیل
 
۲۱۵۵

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

... خرابی از سپاهان دور بادا

که زرین رود بی دریا کش آمد

کمال‌الدین اسماعیل
 
۲۱۵۶

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۱

 

... مثل تونه چشم دید و نه گوش شنید

گر سایۀ تیغ تو فتد بر دریا

در حلق صدف لعل شود مروارید

کمال‌الدین اسماعیل
 
۲۱۵۷

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

... می گوید به هر دم خرد انگشت گزان

هندو بنگر چگونه دریا ببرید

کمال‌الدین اسماعیل
 
۲۱۵۸

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۵

 

... خود دیده و دل خاک در تست ولی

من جای تو در دوزخ و دریا نکنم

کمال‌الدین اسماعیل
 
۲۱۵۹

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱ - و له یمدح الامام الاعظم الصّدر السّعید الشهیّد رکن الدّین مسعود بن ساعد

 

... مگر بنفشه بغیبت زبان بگردانید

که چون دروغ ز نان می کشد زبان دریا

ز نو رسیدگی ار کل تهتکی میکرد ...

... زنعمت تو تهیگاه آرزو پر شد

زبخشش تو تهی شد خزانۀ دریا

ز جادویی سر کلک تو یکی اینست ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۲۱۶۰

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵ - وله ایضاً فیه

 

... برت تیر چرخ ار نباشد مؤدب

از آسیب قهر تو دریا مقعر

ز بار عطای تو گردون محدب ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۳۷۳