صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۴
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۱
داغ آن دریانوردانم که چون زنجیر موج
وقت شورش بر نمی دارند سر از پای هم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۹
چون صبح خنده با جگر چاک می زنیم
در موج خیز خون نفس پاک می زنیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۲
در قلزمی که ابر کرم موج می زند
اندیشه چون حباب ز دامان تر مکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۰
اندیشه از شکست ندارم که همچو موج
افزوده می شود ز شکستن سپاه من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۱
کشاکش رگ جان من اختیاری نیست
چو موج در کف دریا بود اراده من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۲
شکر توام ز تیغ زبان موج می زند
چون آب اگر چه خون مرا نوش کرده ای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۵
چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی
که دریای سراب و ابر تصویرست پنداری
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳
... شمع را فانوس از پروانه می سازد جدا
موج از دامان دریا برندارد دست خویش
جان عاشق را که از جانانه می سازد جدا ...
... رعشه کی دست من از پیمانه می سازد جدا
زخم می باید که از هم نگسلد چون موج آب
رزق ما را تیغ بی دندانه می سازد جدا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶
خط نمی سازد مرا زان لعل جان پرور جدا
تشنه کی گردد به تیغ موج از کوثر جدا
سبزه خط لعل سیراب تو را بی آب کرد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰
گرچه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا
موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا
از جدایی قطع پیوند خدایی مشکل است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷
... سیر چشمی می کند مکروه هر مرغوب را
بی قراری می شود بال و پر موج خطر
نیست جز تسلیم لنگر بحر پر آشوب را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰
... پرده دار چشم کوته بین نفس باشد ترا
تا تو می لرزی به تار و پود هستی همچو موج
قسمت از دریای گوهر خار و خس باشد ترا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰
... دست بر دست از سر افسوس مالیدن چرا
از حباب و موج دریا می دهد تاج و کمر
بر سر این خرقه صد پاره لرزیدن چرا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴
... بحر اگر سیراب سازد ابر گوهربار را
آب کوثر جلوه موج سرابی بیش نیست
در بیابان قیامت تشنه دیدار را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
... کی شود زنجیر صایب مانع شور جنون
موج نتواند کشیدن در سلاسل بحر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴
... عالم معقول بر هر کس که صایب جلوه کرد
نشمرد موج سراب این عالم محسوس را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲
... آستین زندان بود چون دست گلچین تیغ را
سیل بی زنهار را هر موج بال دیگرست
کثرت جوهر نمی سازد به تمکین تیغ را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶
... مطرب از خانه است چون مرغان بسمل عشق را
موج سازد خوش عنان دریای لنگردار را
از دویدن کی شود مانع سلاسل عشق را ...
... از دل عاشق به منزل برنیاید خارخار
می شود سنگ فسان چون موج ساحل عشق را
وصل آب زندگانی در سیاهی بسته است ...
... چند چون پروانه سازی شمع محفل عشق را
موج را دست از عنان برداشت دریا و همان
حسن دوراندیش دارد در سلاسل عشق را ...
... می شود شور جنون بیش از سلاسل عشق را
دام راه خضر نتواند شدن موج سراب
دامن افشاندن ز دنیا نیست مشکل عشق را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵
... حاصل طول امل جز حسرت و افسوس نیست
موج دایم در کمند آرد خس و خاشاک را
کی شود هر خون فاسد مشک در ناف غزال ...
... ناتوانان را سبکباری بود باد مراد
کشتی نوح است هر موجی خس و خاشاک را
هر زمینی دارد از دریا رگ ابری نصیب ...