کِی نیامِ پوچ میسازد به تمکین تیغ را؟
آستین زندان بود چون دستِ گلچین تیغ را
سیلِ بیزنهار را هر موج بالِ دیگرست
کثرتِ جوهر نمیسازد به تمکین تیغ را
غمزهاش از کشتنِ عشاق شد در خون دلیر
تشنهٔ خون میکند جانهای شیرین تیغ را
میکند آهندلی، کارِ فَسان با کجنهاد
نیست در خونریختن حاجت به تلقین تیغ را
نیست پروا برق را از تلخروییهای ابر
چون سپر مانع شود ز ابرویِ پرچین تیغ را؟
دستِ گلچین شد دراز از چهرهٔ خندانِ گل
کرد زخمِ خنده رویِ من شَلایین تیغ را
کرد عشقِ آهنین بازو ز مومش نرمتر
آن که کرد از سختجانی اَره چندین تیغ را
میرساند محضرِ بیرحمیِ خود را به مِهر
نیست از راهِ ترحُّم اشکِ خونین تیغ را
میبرد دل از نگاهِ زیرچشمی بیش، حسن
جوهرِ دیگر بود زیرِ سپر این تیغ را
خوابِ آسایش به گِردِ دیدهٔ جوهر نَگشت
خونِ گرمِ من نشد تا شمعِِ بالین تیغ را
چشمِ رحم از قاتلی دارم که از بهرِ شگون
اول از صیدِ حرم کرده است رنگین تیغ را
شد ز آهِ بیشمارِ من فلک بی دست و پا
چون برآید یک سپر از عهده چندین تیغ را؟
گر من از شُکرِ شهادت لب ز حیرت بستهام
میکند صائب دهانِ زخم، تحسین تیغ را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.