... گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد

لشکرش ابر تیره و باد صبا نقیب ...

چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه

با نیک و بد دایره درباخت کجه ...

... هر چه صوابست بخت خود فرماید

چرخ نیارد بدیل تو ز خلایق

و آن که ترا زاد نیز چون تو نزاید ...

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ رنگ فتور ...

چرخ فلک هرگز پیدا نکرد

چون تو یکی سفله دون و ژکور ...

چرخ چنینست و بدین ره رود

لیک ز هر نیک و ز هر بد نوند

گر نعم های او چو چرخ دوان

همه خوابست و خواب بادفره

سگالنده چرخ مانند غوچ

تبر برده بر سر چو تاج خروچ

درنگ آر ای سپهر چرخ وارا

کیاخن ترت باید کرد کارا

چرخ گردان نهاده دارد گوش

تا ملک مر ورا چه فرماید ...

ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک

وی کرده جود کف ترا پاسبان خویش ...

ز یاقوت سرخ است چرخ کبود

نه از آب و گرد و نه از باد و دود ...

... چون او مرزبانی نیامد پدید

چو خورشید بر چرخ بنمود تاج

زمین شد به کردار تابنده عاج ...

... از آن نامداران بپرسیدمی

که این چرخ و ماه است یا تاج و گاه

ستاره است پیش اندرش یا سپاه ...

... به جای نیا تاج بر سر نهاد

بگشت از برش چرخ سالی چهل

پر از هوش مغز و پر از رای دل ...

... که ای نامور شهریار زمین

ز چرخ فلک بر سرت باد سرد

نیارد گذشتن به روز نبرد ...

... فریدون چنین پاسخ آورد باز

که گر چرخ دادم دهد از فراز

ببرم پی اژدها را ز خاک ...

... درختی چرا باید امروز کشت

که هر چند چرخ از برش بگذرد

تنش خون خورد بار کین آورد ...

... سرش سبز باد و تنش ارجمند

منش برگذشته ز چرخ بلند

بدان کان دو بدخواه بیدادگر ...

... چو پیدا شود پاک روز سپید

دو بهره بپیماید از چرخ شید

ببندید یکسر میان یلی ...

... پس پشتش اندر یکی حصن بود

برآورده سر تا به چرخ کبود

چنان ساخت کاید بدان حصن باز ...