ای سنایی زجسم و جان بگسل!
هر چه آن غیر اوست زان بگسل!
صنعت شعر و شاعری بگذار
دست از گفت و گوی هرزه بدار
بیش از این در ره مجاز مپوی
صفت زلف و خط و خال مگوی
خط در این علم و این صناعتکش
پای در دامن قناعت کش
ازپی هر خسیس مدح مگوی
وز در هر بخیل صله مجوی
دست در رشتهٔ حقایق زن
پای بر صحبت خلایق زن
گوهر عشق زبور جان کن
قصد آب حیات ایمان کن
شورش عشق در جهان افکن
فرش عزت بر آسمان افکن
چست و چابک میان خلقدرآی
همچو پروانه گرد شمع برآی
سرگردون به زبر پای درآر
یک نفس در ره خدای برآر
صحبت عاشقان صادق جوی
همره و همدم موافق جوی
چند گردی به گرد کعبهٔ گل؟
یک نفس کن طواف کعبهٔ دل!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.