گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

دوست جو از برادران بگسل

که برادر کند پر آذر دل

کِه بود غمز بر پدر خواند

مِه بود بر تو خواجگی راند

تا پدر زنده با تو دمسازست

چون پدر مرد خصم و انبازست

گر دو نیمه کنی برو سیمت

ور نه در دم کند به دو نیمت

نه برادر بود به نرم و درشت

کز برای شکم بود هم پشت

عقل نبود برادری کردن

از پی رنج دل جگر خوردن

رنج دل باشد و عنای جگر

به برادر دویدن از مادر

نه قبولش خوش و نه کردن رد

همچو اعراب و همزه بر ابجد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode