سنایی
»
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
»
الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان
»
بخش ۱۸ - فی معانی القاضی الجاهل الظالم
آن شنیدی که در دهی پیری
خورد ناگه ز شحنهای تیری
رفت در پیش قاضی آن درویش
گفت بنگر مرا چه آمد پیش
شحنه سرمست بود در میدان
تیری افکند و زد مرا بر جان
قاضی او را بگفت از سرِ خشم
قلتبانا نگه نداری چشم
تیر شحنه به خون بیالودی
تا مرا درد سر بیفزودی
جفت گاوت به شحنهٔ ده ده
وز چنین دردسر به نفس بجه
تا دل شحنه بر تو گردد خوش
ورنه اندر زند به جانت آتش
گفت گشتم به حکم تو راضی
چون بُوَد خشم شحنه و قاضی
ای ملک سیرت ملک سیما
ملک دنیا به تست درد و دوا
زین چنین قاضیان هرزه درای
خلق را گوش کن ز بهر خدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.