گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

مرد طبّاخ نعمت بسیار

همچو قصّاب در تباهی کار

رنج و بیماریست مرد طبیب

خاصه آنرا که هست خوار و غریب

درزی آنکس که رنجها و بلا

همه بر دست او شود زیبا

مرد خفاف و نعلی و خرّاز

از مواریث آنکه داند راز

مرد بزاز و زرگر و عطار

خوبی کار و نعمت بسیار

مرد خمّار و مُطرب و رادی

مایهٔ شادمانی و شادی

مرد بیطار و رائض و کحّال

چون دلیل‌اند بر تباهی حال

هست در خواب دیدن صیّاد

مایهٔ مکر و حیله بر مرصاد

مرد شمشیرگر دلیل عناست

همچو آن تیرگر که تیرآراست

مرد سقّا و گِلگر و حمال

هر سه آنرا دلیل دان بر مال

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]