شبها ز فراق تو دلم پر خونست
وز بیخوابی دو دیده بر گردونست
چون روز آید زبان حالم گوید
کای بر در بامداد حالست چونست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
شبها ز فراق تو دلم پر خونست
وز بیخوابی دو دیده بر گردونست
چون روز آید زبان حالم گوید
کای بر در بامداد حالست چونست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
با آن که دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب!
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟
چیزی که دویست و بیست صد افزونست
یک نیمۀ او هجده بود این چونست ؟
این آن داند که از خرد قارونست
نی دانش نا اهل و خسان دونست
تافتنه دلم بر آن لب میگونست
صبرم کم و عشق هر زمان افزونست
گویند برون فتاد رازت چونست
چون راز درون بود که دل بیرونست
چون همت تو به حال من مقرونست
امید مرا به بخت روز افزونست
سمجم همه پر نعمت گوناگونست
زین بیش شود آنچه مرا اکنونست
با آنکه دلم در غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب
هجرانش چنین است وصالش چونست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.