نبودی دین اگر اقبال مرد مصطفایی را
نکردی هرگزی پیدا خدای ما خدایی را
رسول مرسل تازی که برزد با وی از کوشش
همین گنج زمینی را همان گنج سمایی را
گواهی بر مقامی ده که آنجا حاضران یابی
سخن کز غایبان گویی بلا بینی جدایی را
اگر شبلی زکی بوده ترا زو هیچ نگشاید
چو عالی حج کند شیخا بود مزدش علایی را
اگر حاتم سخی بوده چه سودت بود ای خواجه
تو حاتم گرد یک چندی مکن حاتم سنایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت دین و حضور خداوند در زندگی انسانها میپردازد. شاعر به اقبال مردان بزرگ مانند پیامبر اسلامی اشاره میکند که وجود آنها نشاندهندهی قدرتمندی و عظمت خداوند است. او بر این نکته تأکید میکند که اگر شما به بالاترین مقامات دست یابید و در جمع مؤمنان حاضر شوید، میتوانید بر ارزشهای انسانی و معنوی خود بیفزایید. شاعر همچنین با مثالهایی از شخصیتهای برجسته مانند شبلی و حاتم، به مخاطب یادآوری میکند که صرفاً داشتن نام بزرگ یا شهرت کافی نیست و باید در عمل نیز نشاندهندهی بزرگی و سخاوت بود. في النهاية، شاعر به مخاطب هشدار میدهد که باید از زندگی کوتاه خود استفاده صحیحی کند و به دنبال فضایل واقعی باشد.
هوش مصنوعی: اگر اقبال و خوشبختی به مردی از نسل مصطفی (ص) نمیرسید، هرگز نمیتوانستی خداوند را بشناسی.
هوش مصنوعی: پیامبر بزرگ عرب که با تلاش و کوشش خود، همان گنجینههای ارزشمند دنیایی را پیدا کرد که معادل آنها در آسمانها نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: شاهدی بر جایگاهی بیان کن که در آنجا افرادی را پیدا کنی که حرفهایی از غایبان را میزنند و در آن سخن، سختی و درد جدایی را احساس کن.
هوش مصنوعی: اگر شبلی (یکی از مشایخ اسلامی) آنقدر پاک و زکی باشد، نمیتواند به تو کمکی بکند و تو را از حال خودت رها کند، زیرا اگر یک استاد برجسته باشد و به مقام والایی دست یابد، پاداش او نیز بزرگ و عالی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر حاتم در بخشندگی معروف بوده، این برای تو چه نفعی دارد، ای آقا؟ تو هم برای مدتی در این نقش وارد نشو و سعی نکن مانند حاتم باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را
که عشاق از خدا خواهند تقریب جدایی را
مرا سرگشته دارد چشم بی پروا نگاه او
نگردد هیچ کس یارب هدف تیر هوایی را!
تویی کز آشنایان گرد بر می آوری، ورنه
[...]
خدایا رهنما شو بر دل ما رهنمایی را
که بنماید به ما خوشتر ازین گلزار، جایی را
دگر از بیم هرگز چشم نگذارد به هم گندم
اگر در خواب بیند همچو گردون آسیایی را
جهان آمیزشی با ذات حق دارد ولی فانی ست
[...]
بیا ساقیّ و آتش در زن این زهد ریائی را
چو زاهد تا به کی سازم بت خود پارسایی را
به کاه عشق کوهی برنیاید، زور بازو بین
که چون با ناتوانی میکند خیبر گشایی را!
سبک پروازتر در اوج همّت هر که فارغتر
[...]
جنون کو تا نثار دل کنم آشفته رایی را
زعریانی لباس تازه بخشم خود نمایی را
خورد نیش آنکه تأثیر محبت از هوس جوید
به شهد موم کی بخشند نفع مومیایی را
شوم نومیدتر چندانکه بینم بیشتر سویش
[...]
مکن از بهر روزی پیشه خود بینوایی را
بنه چون کوهکن بر دست خود زورآزمایی را
شود از گوشه گیری نام تو مشهور در عالم
چو عنقا گر کنی مقراض بال خود نمایی را
به درها می دواند آدمی را نفس گردنکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.