گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت

اشک خون کردم ز غم چون بر من از عمدا گذشت

من ز غم رفتم ولی ترسیدم از نظاره‌ای

کاندرین ساعت برین ره حور یا حورا گذشت

گفت خورشید خرامان دیدم و ماه سما

کز تکبر دوش او بر زهرهٔ زهرا گذشت

لولو لالا همی بارم ز عشقش در کنار

کز کنارم ناگهان آن لولو لالا گذشت

با خط مشکین ز سیمین عارضی کایزد نهاد

مورچه گویی به عمدا بر رهی بیضا گذشت

آنچه بر جانم رسید از عشق آن سیمین صنم

صد یکی زان بالله ار بر وامق و عذرا گذشت

حلقهٔ زلفش بدی چون عروةالوثقی مرا

ای مسلمانان فغان کان عروةالوثقا گذشت

دین و دنیا گفتمی در بازم اندر کار عشق

کار من با او کنون از دین و از دنیا گذشت