گنجور

 
محتشم کاشانی

بعد چندین انتظار آن مه به خاک ما گذشت

گرچه درد انتظار از حد گذشت اما گذشت

روز شب گردد ز تاریکی اگر بیند به خواب

آن چه بی‌خورشید روی او ز غم بر ما گذشت

از رهی آزاده سروی خاست کز رفتار او

بانگ واشوقا گذشت از آسمان هر جا گذشت

نسبت خاصی از او خاطر نشینم شد که دوش

با تواضعهای عام از من به استغنا گذشت

لحظه‌ای زین پیش چون شمعم سراپا در گرفت

حرفم آن آتش زبان را بر زبان گویا گذشت

ای زناوکهای پیشین جان و دل مجنون تو

تیر دیگر در کمان لطف نه آنها گذشت

پر تزلزل شد زمین یارب قیامت رخ نمود

یا زخاک محتشم آن سرکش رعنا گذشت

 
 
 
سنایی

سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت

اشک خون کردم ز غم چون بر من از عمدا گذشت

من ز غم رفتم ولی ترسیدم از نظاره‌ای

کاندرین ساعت برین ره حور یا حورا گذشت

گفت خورشید خرامان دیدم و ماه سما

[...]

نظیری نیشابوری

بی تو دوشم در درازی از شب یلدا گذشت

آفتاب امروز چون برق از سرای ما گذشت

نیش خاری نیست کز خون شکاری سرخ نیست

آفتی بود این شکارافکن کزین صحرا گذشت

شوکت حسنش کسی را رخصت آهی نداد

[...]

صائب تبریزی

در بهار نوجوانی هر که از صهبا گذشت

بی توقف می تواند از سر دنیا گذشت

مرکز پرگار حیرانی است چشم آهوان

تا کدامین لیلی خوش چشم ازین صحرا گذشت

گل ز خجلت شد گلاب و بلبل از غیرت کباب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذشت

ناقه مجنون نه روزی از همین صحرا گذشت؟

گر جفایی آید از ارباب دنیا بر دلت

بگذران، چون عاقبت می‌باید از دنیا گذشت

غنچه بر روح قدح خندید کامشب در چمن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
طغرای مشهدی

سهل باشد همت ساقی، گر از مینا گذشت

همچو کشتی می توان لب تشنه از دریا گذشت

می دهد امروز دورانش به یاد حادثات

آنچه خواهد آرزویش در دلم فردا گذشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه