زینهار این یادگار از دست رفت
در غم تو روزگار از دست رفت
چون مرا دل بود با او برقرار
دل شد و با دل قرار از دست رفت
سیم و زر بودی مرا و صبر و هوش
در غم تو هر چهار از دست رفت
پای من در دام تو بس سخت ماند
گر نگیری دست کار از دست رفت
یار بودی مر مرا از روی مهر
یاری اکنون کن که یار از دست رفت
اینهمه خوار است کاندر عاشقی
چون سنایی صدهزار از دست رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم ناشی از فقدان یار و معشوق سخن میگوید. او ابراز میکند که با از دست دادن عشقش، تمام جوانب زندگیاش تحت تأثیر قرار گرفته و هر چیزی که برایش اهمیت داشته، از او گرفته شده است. شاعر به شدت احساس تنهایی و ناامیدی میکند و به یار خود برای کمک و بازگشت استمداد میطلبد. در نهایت، او بیان میکند که در عشق خوار و درمانده شده و همه چیز را به خاطر عشق از دست داده است.
هوش مصنوعی: زنهار! این یادگاری که از تو به جا مانده خیلی ارزشمند است و به خاطر اندوهی که به من دادی، روزگار من نیز به تباهی رفت.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من به عشق او پیوند خورد، آرامش قلبم نیز با او بود، اما این آرامش به تدریج از دست رفت.
هوش مصنوعی: در غم تو، تمام داشتههایم از جمله ثروت و عقل و صبر، یکی یکی از بین رفتهاند.
هوش مصنوعی: پای من در چنگال تو محکم گیر کرده است و اگر تو کمکی نکنید، کار به پایان خواهد رسید.
هوش مصنوعی: ای دوست، زمانی که به زیبایی و محبت به من یاری میکردی، اکنون از من حمایت کن که یارم از دست رفته است.
هوش مصنوعی: این همه بیارزشی و پستی که در عشق وجود دارد، در مقایسه با عشق سنایی قابل تحمل نیست؛ زیرا او صدها هزار فرصت و محبت را از دست داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
[...]
در ره عشق اختیار از دست رفت
پای ماند از کار و کار از دست رفت
در چمن دردا که ساقی تا قدح
داد بر دستم بهار از دست رفت
آه کز دست دلم دامان صبر
[...]
ای خدا دستی که کار از دست رفت
فرصتی ده روزگار از دست رفت
من بخود مشغول و یار از دست رفت
چون کنم یاران که کار از دست رفت
روزگارم صرف شد در انتظار
تیغ برکش روزگار از دست رفت
عقل و دین و صبر و هوشم بد دریغ
[...]
پایمردی کن که کار از دست رفت
دستگیرم کاختیار از دست رفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.