ای جان و جهان من کجایی
آخر بر من چرا نیایی
ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی
تا کی بود از تو بیوفایی
خورشید نهان شود ز گردون
چون تو به وثاق ما در آیی
اندر خم زلف بت پرستت
حاجت ناید به روشنایی
زین پس مطلب میان مجلس
آزار دل خوش سنایی
تا هیچ کسی ترا نگوید
کای پیشهٔ تو جفانمایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غره شده به پادشائی
بهتر بنگر که خود کجائی
آن کس که به بند بسته باشد
هرگز که دهدش پادشائی؟
تو سوی خرد ز بندگانی
[...]
ای پیشهٔ تو جفانمایی
در بند چه چیزی و کجایی
باری یک شب خیال بفرست
گر ز آنکه تو خود همی نیایی
در باختن قمار با دوست
[...]
با خاک در تو آشنایی
خوشتر ز هزار پادشایی
دیده رخ راز مه ببیند
بر عارض تو ز روشنایی
از نکتهٔ طوطی لب تو
[...]
سررشتهٔ قدرت خدایی
بر کس نکند گرهگشایی
ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی
چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی
در دل شغب و دغا چه داری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.