از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله
بی خواب و بیقرارم چون بر گلت کلاله
خدمت کنم به پیشت همچون صراحی از جان
تا برنهی لبم را بر لبت چون پیاله
تا روز ژاله بارد از چشم همچو رودم
آری نکو نماید بر روی لاله ژاله
دارم هزار بوسه بر روی و چشم تو من
گر میدهی وگرنه بیرون کنم قباله
مهمان حسن داری سیر از پی خرد را
مر تشنگان خود را ندهی یک پیاله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره عشق عمیق و بیقراری خود سخن میگوید. او به زیبایی و لطافت محبوبش اشاره میکند و از نزدیکی به او آرزو میکند. تصویرسازیهایی مانند کلاله و پیاله نشاندهنده احساسات عمیق و نیاز به عشق هستند. شاعر همچنین به بوسههای فراوانی که بر روی چهره محبوبش دارد، اشاره میکند و از عدم دسترسی به این عشق ابراز ناراحتی میکند. در نهایت، او به تشنگی روحی خود در برابر زیبایی محبوبش و عدم دریافت محبت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از عشق آن دو نرجس و عشق آن دو لاله، بیخوابی و بیقراری مرا فراگرفته است. وقتی که بر گل تو، گلدستهای ببینم.
هوش مصنوعی: من با جان و دل در خدمت تو هستم، تا زمانی که بتوانم لبهایم را به لبهایت نزدیک کنم، مانند پیالهای که محتویاتش را به تو مینوشاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که باران میبارد و اشکهایم مانند رود جاری است، زیبایی لالهها در روز بارانی بیشتر خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: من هزار بوسه بر پیشانی و چشمانت دارم؛ اگر آنها را به من بدهی، خوب است و در غیر این صورت، باید این عشق را کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: اگر مهمان حسن داری و سیر از عشق و خرد هستی، نباید به تشنگان خود حتی یک پیاله آب هم بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله
آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله
افکند در سر من آنچ از سرم برآرد
نو کرد عشق ما را باده هزارساله
میگشت دین و کیشم من مست وقت خویشم
[...]
ای رشک برده در باغ از عارض تو لاله
خون کرده ناف آهو در تبّت از کُلاله
ای پرتوِ تجلی یعنی صفات پاکی
در سینه ی تو پیدا چون باده در پیاله
نادر بود در انسان جسمی بدین شریفی
[...]
دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله
گل را قبول کم شد زان روی همچو لاله
بس غصه داد و رنجم،زان منزل سپنجم
ماه چهارده شب، حور دو هفت ساله
زان زلف همچو زندان، تابنده در دندان
[...]
ساقی بیا که دارد اکنون به کف پیاله
بر طرف باغ نرگس بر روی دشت لاله
از جام لاله میگون گشته ست غنچه را لب
یا خود به زخم دندان در خون گرفته ژاله
هر دم ز دفتر گل خواند به باغ بلبل
[...]
گر نیست جام گلگون، خوش نیست دور لاله
بی می چه نشأئه خیزد؟ از دیدن پیاله
من نوح روزگارم، از گریه غرق توفان
کو همدمی که گویم درد هزار ساله؟
تا کی بناز و شوخی لب را گزی بدندان؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.