گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

ای کعبهٔ من در سرای تو

جان و تن و دل مرا برای تو

بوسم همه روز خاک پایت را

محراب من‌ست خاک پای تو

چشم من و روی دل‌فریب تو

دست من و زلف دلربای تو

مشک‌ست هزار نافهٔ بت‌رویا

در حلقهٔ زلف مشک‌سای تو

دل هست سزای خدمت عشقت

هر چند که من نیَم سزای تو

بیگانه شدستم از همه عالم

تا هست دل من آشنای تو

چندان که جفا کنی روا دارم

بر دیده و دل کشم جفای تو

در عشق تو از جفا نپرهیزد

آن دل که شده‌ست مبتلای تو

ای جان جهان مکن به جای من

آن بد که نکرده‌ام به جای تو

 
 
 
سنایی

ای گشته ز تابش صفای تو

آیینهٔ روی ما قفای تو

بادست به دست آب و آتش را

با صفوت و نور خاکپای تو

با تو چه کند رقیب تاریکت

[...]

سوزنی سمرقندی

سهل است سنائیا سنای تو

وین قدر و فضیلت و بهای تو

نزدیک کسی که او خرد دارد

کمتر ز بهیمه (ای) بهای تو

اشعار ترا بجملگی دیدم

[...]

میبدی

ای گشته اسیر در بلای تو

آن کس که زند دم ولای تو

عشّاق جهان همه شده واله

در عالم عزّ و کبریای تو

بر قصه عاشقان خود بر زن

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای آنکه بنزد عقل فاضلتر

از آب حیات خاک پای تو

تشویر همی خورد بهشت الحق

از مجلس بزم دلگشای تو

بگشاده ملک زبان بمدح تو

[...]

عطار

چون نیست کسی مرا به جای تو

ترک همه گفتم از برای تو

نور دل من ز عکس روی توست

تاج سر من ز خاک پای تو

خوش خوش بربود جان شیرینم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه