چشمکان پیش من پر آب مکن
دلم از عاشقی کباب مکن
ریگ را پیش چشم رود مکن
رود را پیش دل سراب مکن
به کس از ابتدا رسول مباش
رقعهای آیدت جواب مکن
به صبوری توان رسید به دوست
به هم اندر مزن شتاب مکن
نه خدایی چنین مجیب مباش
دعوت خلق مستجاب مکن
با سنایی چنین توانی بود
ور نه شو خویشتن عذاب مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو به زاهد مرا خطاب مکن
خانهٔ دین من خراب مکن
عالم از جام لب خراب مکن
تهمت اندر سر شراب مکن
هر زمان تافته مشو بر ما
تو مهی، کار آفتاب مکن
با چنان ره مرو به غارت شب
[...]
هستیم را بخود حجاب مکن
پرتو خود بخود نقاب مکن
امشب ای یار قصد خواب مکن
مرو و کار ما خراب مکن
شب درازست و عمر ما کوتاه
قصه کوته کن و شتاب مکن
چشم مست تو گرچه در خوابست
[...]
بشنو ای یار و اضطراب مکن
خویش رسوای شیخ و شاب مکن
اگرت معنی ای است حاضر باش
صورت شرع را خراب مکن
چشم بر شاهد و شراب منه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.