آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود
و آفرین بادا بر آن کس کو ترا در خور بود
آفرین بر جان آن کس کو نکو خواهت بود
شادمان آن کس که با تو در یکی بستر بود
جان و دل بردی به قهر و بوسهای ندهی ز کبر
این نشاید کرد تا در شهرها منبر بود
گر شوم من پاسبان کوی تو راضی بوم
خود ببخشایی بر آن کش این هوس درسر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش از کسی میپردازد که محبوبش را در آغوش دارد و بر او آفرین میگوید. او به محبت و نیکی آن شخص اشاره میکند و شادی او را خواهان است. شاعر همچنین از درد و غم ناشی از بیمحلی محبوبش سخن میگوید و ابراز میکند که چنین حالتی در جامعه پذیرفته نیست. در نهایت، او به این موضوع اشاره میکند که اگر روزی مسئول محافظت از محبوبش شود، از او میخواهد که این خواستههای درونیاش را فراموش کند.
هوش مصنوعی: به آن کسی درود و تحسین باد که تو را در آغوش دارد و همچنین به آن کسی که تو را شایسته و سزاوار میداند.
هوش مصنوعی: ستایش به جان کسی که برای تو خوب میخواهد و شادی برای کسی که در کنار تو در یک بستر خوابیده است.
هوش مصنوعی: تو با قهر و بیمحبت جان و دل مرا بردی و از سر تکبر، بوسهای به من نمیدهی. این رفتار زشت است و نباید در میان مردم رایج شود.
هوش مصنوعی: اگر من نگهبان کوی تو شوم، خودم را راضی میکنم به اینکه بروم و از عشق تو بگذرم، حتی اگر این خواسته برایم مشکل باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن پری نشگفت اگر از خوبرویان سر بود
گر بنفشه پر گر و از سنبلش افسر بود
شکر لؤلؤ نمایست آن لب رامش فزای
گر میان شکر اندر چشمه کوثر بود
اندر آن بالا و روی او پدید آید همی
[...]
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به کومیان آب و آتش در بود
تا بدان اول بسوزد پس بدین غرقه شود
چون ز خود بی خود شود معشوقش اندر بر بود
تا سرم باشد تمنای توام در سر بود
پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود
روزگار از زلف تو بادا پریشان روز و شب
تا دل بد روز من هر دم پریشان تر بود
من خورم خونابه هجران و بیزارم،ازآنک
[...]
جان مشتاقان غبار جسم را صرصر بود
زودتر آخر شود شمعی که روشنتر بود
مردم کوته نظر در انتظار محشرند
دیده روشندلان آیینه محشر بود
باد هستی را زسر بیرون کن از طوفان مترس
[...]
عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود
شوق سرشارست تا این باده در ساغر بود
نکهت گل، دام اگر دارد همان برگ گل است
رهزن پرواز مشتاق تو بال و پر بود
با غبار فقر سازد هر کجا روشن دلی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.