ساقی بیا که دلبرم امروز در بر است
می دهد که عشرت دو جهانم میسر است
شام غمم به صبح سعادت برابر است
بر دستم آن شبی که سر زلف دلبر است
حقا که از هزار شب قدر بهتر است
آن را که بار منت یاری به دوش نیست
در نزد عقل صاحب ادراک و هوش نیست
خوشتر ز ذکر نام تو حرفی به گوش نیست
حاجت به مشک و عنبر و عنبر فروش نیست
از زلف مشکبار تو عالم معطر است
ای طره نو فتنه و بالای تو بلا
سروچگل غعزال ختن آهوی ختا
پرده ز رخ بنه گره از زلف برگشا
با کاروان هند بگو ای صبا میا
کانجا که این لیست چه حاجت به شکر است
روزی که شد خیال بکوی تو رهبرم
افکند آرزوی کم و بیش از سرم
از همتت به عین گدایی توانگرم
در انتظار آنکه در آئی تو از درم
چشم بسان حلقه شب و روز بر در است
تا چند مرغ جان به نفس بال و پر زند
هر لحظه نقش تازه و رنگ دگر زند
تا کی گل از وصال تو آخر بسر زند
خورشید اگر مقابل روی تو سر زند
روشن شود به خلق که از ذره کمتر است
تا جلوه جمال تو از بهر سرنوشت
روز ازل نمود تجلی به خوب و زشت
آن یک طریق کعبه گرفت و یکی کنشت
هر کس که دید قدر تو را گفت در بهشت
آن باغ دلگشاست که اینش صنوبر است
تا پی بباغ عارض تو برده است خلد
چشمش به انتظار تو اندر ره است خلد
با آنکه نور چشم گدا و شه است خلد
از گلشن وصال تو یک غنچه است خلد
وز باده جلال تو یک قطره کوثر است
روزی که مرغ جان پرد از آشیان تن
جادر بهشت قرب تو جوید نه در چمن
(صامت) بمخوان حدیث جنان را به گوش من
واعظ دیگر ز روضه رضوان مکن سخن
(ما را وصال دوست ز فردوس خوشتر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که به او بیاید چون دلبرش در کنار اوست و این لحظه برایش بسیار خوشایند است. او به زیباییهای دلبر اشاره میکند و بیان میدارد که هیچ چیز به زیبایی و نام او نمیرسد. شاعر از شوق و انتظار وصال دلبرش سخن میگوید و میافزاید که حتی زیباییهای دنیا در مقابل جمال او کمارزشاند. او به عشق و عشقورزی اشاره کرده و میگوید که این عشق برتری خاصی دارد و در انتظار دیدار معشوقش است. در نهایت، شاعر به اهمیت وصال دوست اشاره دارد و میگوید که این وصال برای او از بهشت نیز ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا که محبوبم امروز در کنارم است و به من میچشد که لذت زندگیام فراهم شده است.
هوش مصنوعی: شام غم من با صبح خوشبختی یکی است، زیرا در دستانم آن شبی قرار دارد که موی دلبرم را در دست دارم.
هوش مصنوعی: واقعاً شب قدر از هزار شب دیگر بهتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: کسی که نتواند بار مسؤولیت و کمک دیگران را تحمل کند، در نظر افراد باهوش و آگاه، شخص خردمندی نیست.
هوش مصنوعی: هیچ صدایی خوشتر از نام تو نیست و نیازی به عطرها و فروشندگان عطر نیست.
هوش مصنوعی: عطر دلانگیز زلفهای تو، جهان را خوشبو کرده است.
هوش مصنوعی: ای موی پرچین و فریبندهات باعث زحمت و بلاست، مانند سرو و گل سرخ که در سرزمین ختنه میرویند و چوپانهای ختا را به شیدایی میکشند.
هوش مصنوعی: پرده را از چهرهات کنار بزن و گره موهایت را باز کن. به باد صبا بگو که به کاروان هند نرود.
هوش مصنوعی: آنجا که این عشق وجود دارد، نیازی به شکرگزاری نیست.
هوش مصنوعی: روزی که به یاد تو افتادم، تمام آرزوهایم، چه زیاد و چه کم، از سرم پریشان شدند.
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش تو به دارایی میرسم و در انتظارم که تو از دروازهام بیایی.
هوش مصنوعی: چشم مانند دایرهای است که دائماً به دور و بر خود در حال گردش است و به تماشای وقایع روز و شب میپردازد.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی این پرندهی جان به نفس خود پر و بال میزند و هر لحظه نقشی نو و رنگی تازه به وجود میآورد؟
هوش مصنوعی: تا کی باید گل از نزدیکی تو شاداب باشد؟ وقتی خورشید هم اگر در برابر چهرهات قرار گیرد، به تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: به زودی برای مردم روشن میشود که چیزی که به نظر کوچک و ناچیز میرسد، در واقع از آن نیز کمتر و بیاهمیتتر است.
هوش مصنوعی: جلوه زیبا و خوشایند تو از ابتدا و در سرنوشت انسانی، سبب شده که زیبایی و زشتی در دنیا خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: هر کس که ارزش تو را فهمید و شناخت، به دو راه رفت: یکی راه کعبه که نماد دیانت و حق است و دیگری کنشت که نماد مذهب دیگر. این نشاندهندهی آن است که درک درست از جایگاه تو، افراد را به مسیرهای نیک هدایت میکند و نشاندهندهی برتری و بها دادن به شخصیت توست.
هوش مصنوعی: این باغی است که بسیار دلنشین و خوشایند است و در آن درختان صنوبر به زیبایی ایستادهاند.
هوش مصنوعی: چشم کسی که به باغ زیبایی صورت تو رفته، در انتظار تو همچنان در راه است.
هوش مصنوعی: با اینکه تو نور چشمان گدا و پادشاهی، اما بهشت در مقایسه با وصالت، تنها یک غنچه گل است.
هوش مصنوعی: از شراب عظمت و زیبایی تو، یک قطره معادل کوثر است.
هوش مصنوعی: روزی که روح انسان از بدن جدا میشود، در آن زمان ما به دنبال نزدیکترین و بهترین مقام، یعنی بهشت قرب تو خواهیم بود و نه در باغ و چمنهای دنیا.
هوش مصنوعی: ای واعظ، دیگر از بهشت و نعمتهای آن برایم نگو، چرا که به چیزهایی که در دل دارم و به من مربوط است، گوش نمیدهم.
هوش مصنوعی: وصال دوست برای ما از هر گونه بهشت و نعمتهای آن خوشایندتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فریاد من همیشه از این ایر کافر است
ایر است و با عذاب است و سنگر است
وصفش ترا بگویم اگر خورده نیستی
ور خورده ای صفات وی از منت باور است
شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است
با سرو و گل به قامت و عارض برابر است
دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم
کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است
گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست
[...]
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
درد کهنت بود برآورد روزگار
این دردِ تازهروی نگوئی چه نوبر است
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
[...]
جان را ز عارض و لب او شیر و شکر است
دل را ز طره و رخ او مشک و عنبر است
هم دل در آن وصال چو با عنبر است مشک
هم جان در آن فراق چو با شیر شکر است
آشوب عقلم آن شبه عاج مفرشست
[...]
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست
خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است
بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام
کان قفل لعل بابت آن درج گوهر است
تا بر گرفتی از سر عشاق دست مهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.