روایت است چنین از شفیعه دو سرا
جناب فاطمه امالائمه النجبا
که داشت خامه در سرای عز و شرف
به بحر پرورشش داد جا چو در و صدف
ز هر صفت که کنی وصف او به حسن تمام
گرفتهام حبیبه از آن مخدره نام
به آستانه آن مهتر آسمان رفعت
نهاد مدت چندی سر از پی خدمت
چو در تمام صفات حسن حسن ددش
بتول بر حسن مجتبی ببخشیدش
به حارث بن ولتیده ز التفات مزید
حسن ز مرحمت امحبیبه ببخشیدش
به حارث بن ولتیده ز التفات مزید
حسن ز مرحمت ام حبیبه را بخشید
به کوفه بر دو گرامی نمود و محترمش
نمود از سر تعظیم بانوی حرمش
ز یمن خدمت خیرالنسا خرد و کبار
زنان کوفه شدندنش تمام خدمتکار
زمان زمان شرف وی بر نبه بالا شد
به مصر کوفه عزیزالوجود والا شد
ولی ز دوری زینب درآن فرح غم داشت
دلی درآن همه راحت قرین ماتم داشت
همیشه لشگر اندوه بر دلش میتافت
به یاد زینب مظلومه نرد غم میباخت
مدام بود دراین آرزو که بار دگر
به پایبوسی زینب نهد به منت سر
میان غرفه آن خانهای که ما واداشت
نشسته دیده یکی روز در تماشا داشت
که دید شور قیامت به کوفه برپا شد
میان کوچه اسیران چند پیدا شد
دو دست بسته زن چند دلکبابی دید
بهر سنان سر مانند آفتابی دید
برهنه پا و سرافتاده هر یک از اطفال
به پیش محملی و کافریش در دنبال
هر آن یتیم که کندی نمودی اندر راه
رخش ز صدمه سیلی یکی نمود سیاه
زنی مقدمه آن زنان محزون دل
نموده است چو خورشید جای در محمل
سر بریدهای اندر سنان برابر داشت
مدام زمزمه یا اخسا مکرر داشت
گرفته دامن او کودکی به مجز و گریست
که از گرسنگی ای عمه جان توانم نیست
چه کردهایم که این آب و نان به اهل ظلام
بود حلال و به آل بنی شده است حرام
ز بس که ز آه جگر سوز خود شرر افروخت
به حال وی دل امحبیبه بیحد سوخت
ز جای جست و به همراه چند قرص از نان
گرفت و از پی آن طفل زار گشت روان
نمود در بر زینب چنین سخن تقریر
که این دو قرصه نان ای زن اسیر بگیر
به اینصغیره بده در غمش تسلی کن
به حق من دو دعا نزد فرد یکتا کن
یکی که مثل همین طفل دل ز درد دو نیم
مباد در به در اطفال من به دهر یتیم
دوم دو چشم من افتد بدون رنج و تعب
دوباره به رقد موزون بیبیام زینب
جناب زینب از این غم بشد دگرگون حال
به گریه گفت که امحبیبه دیده بمال
ببین برای که آوردهای تصدق نسان
به آتش دل من از چه میزنی دامان؟
چون نیک امحبیبه به سوی او نگریست
دو دست زد بسر و اوفتاد و زار گریست
به گریه گفت که ای بیبی حمیده سیر
چه حالتست؟ شود خاک عالمم بر سر!
فدای جاه و جلالت جلال جاه تو کو
پناه عالمیان ملجا و پناه تو کو
تو در مدینه دل شاد و کامران بودی
به پشت پرده عز و علا نهان بودی
چرا ز گردش ایام بینقاب شدی
برون ز حجله عزت چو آفتاب شدی
عزیز فاطمه پس یار و یاور تو چه شد
حسین برادر با جان برابر تو چه شد
کجاست حضرت عباس ماه منظر تو
کجاست قاسم و چو نشد علی اکبر تو
قد کشیدهات اینقدر از چه خم شده است
سفید موی سیاهت چرا ز غم شده است
جواب داد به امحبیبه زینب زار
دگر سئوال مکن دست از دلم بردار
ببین به نیزه اعدا به خاطر ناشاد
ببین به نیزه سر اکبرش که پرخونست
همین سری که شده پر ز خاک خاکستر
سر حسین منست و عزیز پیغمبر
خموش (صامت) ازین ماجرا که جا نسوزد
جهان تمام از این شرح جانگزا سود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی شخصیت محترم و بزرگوار جناب فاطمه (سلاماللهعلیها) و حزن و اندوه او در جریان مصائب واقعه عاشورا و اسارت اهل بیت است. روایت میکند که فاطمه در زمان حیات خود، با عشق و پرورش فرزندش حسن، به آن مقام بلند و شرافت رسید. با این حال، پس از واقعه عاشورا، او به یاد زینب (سلاماللهعلیها) و مصائب خانوادهاش، دلی پر از اندوه دارد.
شعر به تصویر کشیدن وضعیت زینب و اسیران اهل بیت میپردازد که در خیابانهای کوفه با غم و اندوه در حال حرکت هستند. زینب با درد و رنجی عمیق از وضعیت خانوادهاش و به ویژه برادرش حسین سخن میگوید. او با حسرت و افسوس به یاد دور بودن و مصائب پیش آمده برای خانوادهاش، به فاطمه عرض ارادت میکند و از حال و وضع ناگوار خود و دیگران شکایت میکند.
به طور کلی، شعر به ابراز عواطف عمیق انقلابی و تاریخی شخصیتهای بزرگ اسلام و بخشی از مصائب آنها در دوران غفلت و ظلم میپردازد.
هوش مصنوعی: روایت شده است که حضرت فاطمه، که شفاعتکننده در دو دنیاست، مادر امامان برجسته است.
هوش مصنوعی: کسی که قلم را در فضای بزرگ و محترم خود قرار داد، به مانند در و صدف، به آن پرورش و رشد داد تا ارزش بیشتری پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر صفتی که دربارهٔ او بیان کنی، زیباییاش را به صورت کامل توصیف کردهام. از آن روی، من حبیبهام را با این مظروف و با عظمت نامگذاری کردهام.
هوش مصنوعی: در برابر آن بزرگوار آسمانی، مدت زمان زیادی را با احترام و خدمتگزاری سپری کردم.
هوش مصنوعی: وقتی که در تمام صفات نیکویی، زیبایی بتول (مادر امام حسن) آنقدر زیاد است که به زیبایی امام حسن کمکی کرد و به او زیبایی را هدیه داد.
هوش مصنوعی: به حارث بن ولتیده توجه بیشتری از سوی امحبیبه عطا شد که نشاندهندهی حسن نظر و مهربانی اوست.
هوش مصنوعی: حارث بن ولتیده از محبت و لطف خاصی که مادر حبیبه به او داشت، بهرهمند شد و توجه ویژهای به او نشان داد.
هوش مصنوعی: او با احترام و ارادت به بانوی حرمش، در کوفه به دو شخصیت عزیز و گرانقدر، احترام گذاشت و ارادت خود را نشان داد.
هوش مصنوعی: به برکت خدمت خیرالنسا، خردمندان و افراد بزرگ زنان کوفه به صورت کامل در خدمتگزاری درآمدند.
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که مقام و منزلت او به عرش اعلا رسید و در زمین مانند مصر و کوفه به زیباترین شکل بارز شد.
هوش مصنوعی: زینب از دوری خود در حالی که همه چیز خوشحالکننده به نظر میرسد، دلش غمگین است و در میان همه آرامشها، حالتی از عزاداری را احساس میکند.
هوش مصنوعی: دل او همیشه در غم و اندوه میگذشت و به خاطر یاد زینب مظلوم، به مشکلات و غصهها دچار میشد.
هوش مصنوعی: او همیشه آرزو داشت که دوباره به دیدار زینب برود و در حضور او با تواضع و احترام بایستد.
هوش مصنوعی: در فضایی که ما در آن حضور داشتیم و به تماشای زیباییها نشسته بودیم، تصویری را دیدم که خاطرهانگیز شد.
هوش مصنوعی: در کوفه شورش و قیامت برپا شده و در میان کوچهها، تعدادی از اسیران دیده میشوند.
هوش مصنوعی: زنی که دستانش بسته است، به تماشای چند دل کبابی مینشیند که به خاطر شکلشان، مانند خورشید میدرخشند.
هوش مصنوعی: هر یک از بچهها با پاهای برهنه و در حال افتادن به سمت محمل و کافری در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: هر یتیمی که در مسیر خود با مشکلات و سختیها روبرو شود، نشان از زخم و آسیبهایی دارد که بر او وارد شده است.
هوش مصنوعی: زنی آمده که دلهای غمگین را به خوبی درک میکند و مانند خورشید در جایی درخشان و پرنور نشسته است.
هوش مصنوعی: در یک موقعیت سخت و دلخراش، انسانی که سرش بریده شده، همواره در حال زمزمه است و این زمزمه به طور مکرر تکرار میشود.
هوش مصنوعی: کودکی با چهرهای غمگین و ناامید به دامن عمهاش چسبیده و از دلتنگی و گرسنگی اشک میریزد و به او میگوید که نمیتواند دیگر تحمل کند.
هوش مصنوعی: ما چه کردهایم که این غذا و آب برای مردم ظلمت مجاز بوده، اما برای خانواده بنیخطاب ممنوع شده است؟
هوش مصنوعی: به خاطر آتش سوزان اندوه عمیق خود، دل محبوب من به شدت میسوزد.
هوش مصنوعی: او از جایش بلند شد و چند نان برداشت و به دنبال آن، کودک نالان و گریان شد.
هوش مصنوعی: در برابر زینب، این سخن را بیان میکند که ای زن، این دو تکه نان را بگیر که تو در شرایط سختی هستی.
هوش مصنوعی: به این جوان کوچک در غمهایش آرامش ببخش و از طرف من دو درخواست از خداوند یکتا داشته باش.
هوش مصنوعی: کسی که مانند این کودک دلش از درد شکسته است، نباید در دنیا مانند یتیمهای من به این سو و آن سو برود.
هوش مصنوعی: اگر به چشمانم نگاه کنی، بدون هیچ درد و زحمتی دوباره به خواب دلنشین زینب میروم.
هوش مصنوعی: زینب به شدت تحت تأثیر این غم قرار گرفت و با حالتی پریشان و در حال گریه گفت: «ای امحبیبه، چشمهایت را بمال!»
هوش مصنوعی: ببین که برای چه کسی جانم را فدای او کردهام و چرا اینگونه به آتش دل من بیتوجهی میکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی محبوبه زیبایم به سوی او نگاهی کرد، او با دو دست به سرش زد و به زمین افتاد و به شدت گریست.
هوش مصنوعی: به گریه گفتم، ای عزیز و محترم، حالت چطور است؟ انگار دلم خیلی سنگین شده و همه بار دنیا روی سرم است!
هوش مصنوعی: عشق من به عظمت و بزرگی تو، ای کسی که پناهگاه همه جهانیان هستی، کجاست آن پناهی که تو ارائه میکنی؟
هوش مصنوعی: تو در شهر دل با شادی و خوشبختی زندگی میکردی، اما به طور پنهانی در پس پرده عظمت و بزرگی قرار داشتی.
هوش مصنوعی: چرا از تغییرات روزگار پرده برداشتید و مانند آفتاب از جایگاه باعزت خود خارج شدید؟
هوش مصنوعی: ای عزیز که فرزند فاطمه هستی، یار و همراه تو چه شد؟ برادر تو حسین، که جانش را فدای تو کرده بود، اکنون چه سرنوشتی پیدا کرده است؟
هوش مصنوعی: جایی که عباس، برادر قوی و وفادار، وجود ندارد و قاسم، نوجوان دلیر و شجاع هم نیست، آیا علی اکبر تو که به زیبایی و شجاعت معروف بود، کجاست؟ این جملات نشاندهندهی احساس فقدان و دلتنگی است نسبت به شخصیتهای مهم و عزیز در زندگیاش.
هوش مصنوعی: قد بلند تو چقدر زیبا و باشکوه است، اما چرا مثل اینکه خم شدهای؟ و موهای سیاهت چرا به خاطر غم به سفیدی گراییدهاند؟
هوش مصنوعی: زینب به امحبیبه پاسخ داد که دیگر سوال نکن و از دل من دست بردار.
هوش مصنوعی: به نگاه کن به نیزههای دشمن، نگاهی به سر بریده اکبر که خونین است.
هوش مصنوعی: این سر که اکنون پوشیده از خاک و خاکستر است، متعلق به حسین است که نزد من و عزیز پیامبر گرامی و محترم است.
هوش مصنوعی: سکوت کن درباره این ماجرا تا دنیا از این داستان دردناک آسیب نبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.