یا رسول الله حسینت بر زمین افتاده است
بر زمین کربلا از صدر زین افتاده است
مانده در عالم شه دین بیمدد کار و غریب
کار او با ناله هل من معین افتاده است
احتیاج حنجر خشک حسین تشنهلب
در جهان با خنجر شمر لعین افتاده است
نزد دشمن از برای خواهش آب روان
احتیاج خسرو آب آفرین افتاده است
از غم افتاده عامه از فرق حسین
تاج عزت از سر روحالامین افتاده است
غافلی از آتشی کاندر خیام وی زدند
کاتش اندر خرمن دین مبین افتاده است
تا سحرگاه قیامت قابل تعمیر نیست
این شکستی را که اندر پشت دین افتاده است
آنکه کرده خضر را سیراب از آب حیات
تشنه بیسر در لب آب معین افتاده است
چون کند با این غم و اندوه کز روز ازل
قرعه اقبال (صامت) اینچنین افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست ما در بند چین آستین افتاده است
ورنه آن زلف از رسایی بر زمین افتاده است
تکمه پیراهن خورشید تابان می شود
همچو شبنم چشم هر کس پاک بین افتاده است
می زند بر آتش لب تشنگان آب حیات
[...]
بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده است
هر طرف چون نقش پا نقش جبین افتاده است
پیش ما باشد یکی پست و بلند روزگار
نقش ما برخاسته تا بر زمین افتاده است
حلقه های دامنش از مژگان برگردیده است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.